رفتارشناسي سگ ها - قسمت دوم
تاريخچه روانشناسي ناهنجاريهاي گوشتخواران
در حدود 20 سال پيش (دانشمندان) دريافتند كه با روشهاي عملي و نظري علوم مختلف روانشناسي ميتوان به شيوهاي براي درمان اختلالات رفتاري حيوانات دست يافت. در اين رابطه نظريهها و آزمايشهاي بسياري در طول 20 سال اخير مورد پژوهش قرار گرفتهاند ولي تاكنون ارتباط آنها با صاحبان حيوانات خانگي كشف نشده است.
بيشتر تحقيقات مفيد صورت گرفته با استفاده از نظريه آموزش بوده است. اين نظريه مجموعهاي از روشهاي واقعاً متفاوتي ميباشد كه همگي تجربي بوده و هدفش تشريح چگونگي آموزش و بدست آوردن الگوهاي رفتاري در موجودات زنده از جمله انسان ميباشد. روانشناساني كه در دهههاي 1940 و 1950 روي اين زمينه كار ميكردند به دنبال اثبات اعتباري همانند علوم فيزيكي براي روانشناسي به عنوان يك علم بودند. آنها اعتقاد داشتند كه مطالعه روي نكات قابل لمس و مشاهده دادههاي سخت (hard data)، بيشترين اهميت را دارد و فرايند تفكر و ذهن را چون غير قابل اندازهگيري و قياس بود، امري پيچيده ميدانستند و بنابراين خود را تنها به مطالعه روي رفتارها و كنشها محدود ساختند. با در نظر گرفتن اين عقيده محققيني كه زمينه تحقيقاتشان روي حيوانات است امتيازات بيشتري نسبت به محققين انساني دارند. رفتارهاي حيوانات روي همرفته از پيچيدگي كمتري برخوردار است و آسانتر ميتوان بر جنبههاي مختلف زندگي آنها نظارت و كنترل داشت. به اين ترتيب هزاران حيوان از گونههاي مختلف تحت انجام آزمايشهاي گوناگون آموزش و يادگيري (Learning experiment) قرار گرفتند كه احتمالاً پر كاربردترين آنها سگهاي پاولوف6 كبوترهاي نگهداري شده در قفسهاي اسكينر7 و رتهاي نگهداري شده در هزار تو8 بودهاند.
حداقل ميزان زجر و ناملايمتي وارد شده به اين حيوانات و اخلاقي بودن اين آزمايشها، كه شامل تعدادي از آزمايشهاي اين كتاب هم ميشود، مشخص نميباشد و قابل ذكر نيست. با اين حال بيتوجه بودن و انكار نتايج بدست آمده از اين آزمايشها تنها به همين دليل كاري احمقانه است. به ويژه اينكه حاصل اين آزمايشها امروزه براي زندگي حيوانات بسيار سودمند بوده است.
اين بخش از نظريه (يادگيري) كه بر مبناي تحقيق روي حيوانات شكل گرفت. از همان ابتداي شكلگيري، در حوزههاي (روانشناسي) انساني كاربرد بسياري پيدا كرد و در دهه 1950 ارتباط آن در درمان تعدادي از ناهنجاريهاي رواني در دستور كار قرار گرفت و اين موضوع در درمان بعضي بيماريها مورد پذيرش قرار گرفت؛ اگر بيماران رواني بتوانند بياموزند كه خود را درگير رفتارهاي غيرطبيعي خود نسازند و به صرف همين واقعيت ماهيتاً درمان آنها ممكن خواهد بود. اگر يك بيمار گذر هراس9 بتواند بياموزد كه از خانه خارج شود و به بيرون برود يا به فردي مبدل پوش10 بتوان آموخت كه لباسهاي زنانه بر تن نكند احتمال درمان بيماري آنها بالا خواهد بود و به اين ترتيب با درمان نشانهها اختلال درمان خواهند شد. عملكرد رفتار درماني كه خود مجموعهاي از روشهاي درماني بر پايه اين نظريه است در درمان بسياري از ناراحتيهاي رواني كه تا آن موقع درماني نداشتند بسيار موفقيتآميز بود و شايد بيشتر اختلالاتي كه با استفاده از اين روش درمان شد ترسهاي مونوسيمپتوماتيك (يعني ترس از چيزهايي تقريباً خاص يا موقعيتهاي مشخص مثل ترس از عنكبوت يا پرواز با هواپيما) در بيماراني كه از نظر ساير ويژگيهاي شخصيتي سالم هستند، باشد. ادامه اين موفقيتها در دهه 1960 موجي از تشويقها و حمايتها را براي اين روش درماني در پي داشت ولي ادامه اين كار در پي كشف فرايندهاي ذهني بيماران توسط (روان) درمانگران در دهه 1970 كاهش يافت. در فرايند ذهني، توانايي بيمار به بازتاب و واكنش به اعمال خود به صورت سمبولسازي و استفاده از چيزي به عنوان نماد چيزي ديگر، اغلب موجب بياطلاعي آنها نسبت به معني كارهاي قابل مشاهده خودشان ميشود. بنابراين يك بيمار گذر هراس ممكن است نسبت به چيزهايي مانند خيابان و فضاهاي باز، بيشتر از تنهايي و ساختارهايي كه نماينده اين چيزها هستند بترسد. به همين ترتيب بيماري در يك فرد مبدل پوش متمايل به لباسهاي زنانه ممكن است به شكل اختلال در ايجاد ارتباط با ساير انسانها بروز كند.
همزمان در همين دوران رفتارشناسان حيوانات مستقلاً به كاربردهاي بلقوه رفتار درماني در گونههايي كه اين عمل براي اولين در آنها اجرا شد پي بردند و همانطور كه انتظار ميرفت اين روش در حيوانات بيشتر از انسانها اجرا شد و توسعه يافت.
فرايند شناخت در حيوانات نسبت به انسانها پيچيدگي كمتري دارد. فكر آنها مشغول اتفاقات گذشته نميشود و دغدغه آينده ندارند و از همه مهمتر آنها فاقد تفكر سمبوليك هستند.
فرايند شناختي حيوانات بيشتر تحت تأثير شرايط و زمان حال است. بنابراين اگر سگي از چيزي هراس (fear) دارد بايد نوع آن مشخص شود، مثلاً صداي تفنگ، يا اگر سگي رفتار جنسي غير متعارف دارد، نوع رفتار بايد مشخص شود. براي مثال پريدن روي كوسن كاناپه و مبلمان. حسن اين مسئله آن است كه در حيوانات اين عوارض تنها ناشي از يك پاسخ اكتسابي و آموخته شده در برابر يك محرك ناشناخته است و برخورد با آن نسبتاً آسانتر از بيماريهاي انسان است، در انسان اين رفتارها ميتواند علائم يك ترس ريشهدار و گستردهتر باشد يا ريشه در اختلالات شخصيتي عميق داشته باشد.
شاخه ديگري روانشناسي كه براي درمان اختلالات رفتاري حيوانات استفاده شده است، رفتارشناسي يا اتولوژي ميباشد.
در اين علم درباره رفتارهاي آموخته شده يا فراموش شده مطالعه ميشود. اين علم در دهه 1940 توسط دانشمنداني چون لورنز و تينبرگن11 گسترش يافت. شنكل12 در سال 1947 با استفاده از چارچوب علم اتولوژي به عنوان مرجع، مطالعات خود را بر روي نزديكترين خويشاوند سگها در طبيعت يعني گرگها آغاز كرد ولي در دهه 1970 بود كه ارزشهاي اين علم براي استفاده در حيوانات خانگي مورد توجه قرار گرفت.
روانشناسي رشد مطالعه چگونگي رشد انسانها و حيوانات و تغييرات ذهني و رفتاري آنها در طول زندگي، يكي ديگر از علومي است كه امروزه بسيار مورد تأئيد قرار گرفته است. مشهورترين محققيني كه در اين زمينه كار كردهاند اسكات و فولر13 در دهه 1940 و فوكس14 در دهه 1950 ميباشند. اين دانشمندان روي رشد فيزيولوژيك توله سگها و راه تأثير محيط روي آنها كار كردند. اگرچه نتايج كار آنها مانند نظريه آموزش و اتولوژي در درمان مشكلات رفتاري مفيد نبوده است، ولي اين نتايج در توصيف علل مستعد بودن بعضي سگها به مشكلات رفتاري بسيار مفيد بود؛ كه براي افرادي مانند پرورش دهندگان سگ كه در موقعيتي هستند كه قادر به جلوگيري از مشكلات رفتاري سگها ميباشند مفيد و كاربردي است.
روانشناسي باليني انسانها حوزهاي است كه به تازگي ارتباط آن با حيوانات روشن شده است. با توجه به رشد رابطه ميان صاحب حيوان و حيوان (كه گاهي به آن زوج همكار انسان و حيوان ميگويند) روانشناسان و روانپزشكاني چون بك و كاتچر در سال 1983 به جاي استفاده صرف و خشك از تشويق بيماران به تمرين و فعاليت يا ايجاد علاقه در آنها به امتيازات و سودهاي حيوانات خانگي براي انسانها پي بردند. با استفاده از حيوانات ميتوان رابطهاي به وجود آورد كه نيازهاي روانشناختي فرد را كه از ساير راههاي ديگر قابل تأمين نيستند برآورد كرد؛ يك سگ براي صاحبش معمولاً چيزي بيش از يك سگ است؛ نه تنها آنها عضوي از خانواده محسوب ميشوند بلكه بوسيله آنها ميتوان احساسات و حالات روحي را كه هيچ راهي براي بروز يا تخليه ندارند را مصرف كرد. همچنين با استفاده از آنان ميتوان شيوه قابل قبولي براي تخليه رفتار تهاجمي و عصبانيت پيدا كرد. در حال حاضر شواهدي وجود دارد كه استفاده از سگها بدين منظور ميتواند عامل به وجود آمدن مشكلات رفتاري در اين حيوانات بشود، بنابراين هنگام استفاده از چنين روشهايي بايد به اين موضوع نيز توجه داشت(O’Ferral 1992).
هدف اين كتاب، اين است كه با ارائه اطلاعات كافي از شاخههاي مختلف روانشناسي و كاربرد آنها در درمان مشكلات رفتاري، دامپزشكان بخش باليني قادر باشند حداقل تعدادي از مشكلات رفتاري بيمارانشان را به تنهايي حل كنند. همانطور كه در ساير بيماريها پيش ميآيد گاهي مشكلات رفتاري جدي و حادي وجود دارند كه براي درمان آنها بايد به متخصصين رجوع كرد ولي با اين حال به ازاي هر مورد جدي و خطرناك موارد عادي زيادي وجود دارند كه درمانشان از عهده دامپزشكان عمومي كه به خوبي آموزش ديده باشند برميآيد.
مشكلات رفتاري را با بكار گرفتن كوركورانه روشهاي مكانيكي نميتوان درمان كرد بلكه براي هر مورد به طور اختصاصي بايد تركيب منحصر به فرد علل مختلف بررسي و ارزشيابي شود.
1-recognation
2 –Houpt,1976
3 –Wilber,1976
4 –Voith,1981
5 –Attachment to animal
6 -Pavlov’s dogs
7 –Pigeons in Skinner
8 –rats in maze
9 –agoraphobicترس قرار گرفتن در محيطهاي باز=
10 –transvestiteميل به پوشيدن لباسهاي جنس مخالف=
11 –Lorenz and Tinbergen
12 -Schenkel
13 –Scott&Fuller
14 -Fox
ترجمه: دكتر داريوش سعادتي
منبع: رفتارشناسي سگ از انتشارات جامعه دامپزشكي حيوانات كوچك انگلستان
در حدود 20 سال پيش (دانشمندان) دريافتند كه با روشهاي عملي و نظري علوم مختلف روانشناسي ميتوان به شيوهاي براي درمان اختلالات رفتاري حيوانات دست يافت. در اين رابطه نظريهها و آزمايشهاي بسياري در طول 20 سال اخير مورد پژوهش قرار گرفتهاند ولي تاكنون ارتباط آنها با صاحبان حيوانات خانگي كشف نشده است.
بيشتر تحقيقات مفيد صورت گرفته با استفاده از نظريه آموزش بوده است. اين نظريه مجموعهاي از روشهاي واقعاً متفاوتي ميباشد كه همگي تجربي بوده و هدفش تشريح چگونگي آموزش و بدست آوردن الگوهاي رفتاري در موجودات زنده از جمله انسان ميباشد. روانشناساني كه در دهههاي 1940 و 1950 روي اين زمينه كار ميكردند به دنبال اثبات اعتباري همانند علوم فيزيكي براي روانشناسي به عنوان يك علم بودند. آنها اعتقاد داشتند كه مطالعه روي نكات قابل لمس و مشاهده دادههاي سخت (hard data)، بيشترين اهميت را دارد و فرايند تفكر و ذهن را چون غير قابل اندازهگيري و قياس بود، امري پيچيده ميدانستند و بنابراين خود را تنها به مطالعه روي رفتارها و كنشها محدود ساختند. با در نظر گرفتن اين عقيده محققيني كه زمينه تحقيقاتشان روي حيوانات است امتيازات بيشتري نسبت به محققين انساني دارند. رفتارهاي حيوانات روي همرفته از پيچيدگي كمتري برخوردار است و آسانتر ميتوان بر جنبههاي مختلف زندگي آنها نظارت و كنترل داشت. به اين ترتيب هزاران حيوان از گونههاي مختلف تحت انجام آزمايشهاي گوناگون آموزش و يادگيري (Learning experiment) قرار گرفتند كه احتمالاً پر كاربردترين آنها سگهاي پاولوف6 كبوترهاي نگهداري شده در قفسهاي اسكينر7 و رتهاي نگهداري شده در هزار تو8 بودهاند.
حداقل ميزان زجر و ناملايمتي وارد شده به اين حيوانات و اخلاقي بودن اين آزمايشها، كه شامل تعدادي از آزمايشهاي اين كتاب هم ميشود، مشخص نميباشد و قابل ذكر نيست. با اين حال بيتوجه بودن و انكار نتايج بدست آمده از اين آزمايشها تنها به همين دليل كاري احمقانه است. به ويژه اينكه حاصل اين آزمايشها امروزه براي زندگي حيوانات بسيار سودمند بوده است.
اين بخش از نظريه (يادگيري) كه بر مبناي تحقيق روي حيوانات شكل گرفت. از همان ابتداي شكلگيري، در حوزههاي (روانشناسي) انساني كاربرد بسياري پيدا كرد و در دهه 1950 ارتباط آن در درمان تعدادي از ناهنجاريهاي رواني در دستور كار قرار گرفت و اين موضوع در درمان بعضي بيماريها مورد پذيرش قرار گرفت؛ اگر بيماران رواني بتوانند بياموزند كه خود را درگير رفتارهاي غيرطبيعي خود نسازند و به صرف همين واقعيت ماهيتاً درمان آنها ممكن خواهد بود. اگر يك بيمار گذر هراس9 بتواند بياموزد كه از خانه خارج شود و به بيرون برود يا به فردي مبدل پوش10 بتوان آموخت كه لباسهاي زنانه بر تن نكند احتمال درمان بيماري آنها بالا خواهد بود و به اين ترتيب با درمان نشانهها اختلال درمان خواهند شد. عملكرد رفتار درماني كه خود مجموعهاي از روشهاي درماني بر پايه اين نظريه است در درمان بسياري از ناراحتيهاي رواني كه تا آن موقع درماني نداشتند بسيار موفقيتآميز بود و شايد بيشتر اختلالاتي كه با استفاده از اين روش درمان شد ترسهاي مونوسيمپتوماتيك (يعني ترس از چيزهايي تقريباً خاص يا موقعيتهاي مشخص مثل ترس از عنكبوت يا پرواز با هواپيما) در بيماراني كه از نظر ساير ويژگيهاي شخصيتي سالم هستند، باشد. ادامه اين موفقيتها در دهه 1960 موجي از تشويقها و حمايتها را براي اين روش درماني در پي داشت ولي ادامه اين كار در پي كشف فرايندهاي ذهني بيماران توسط (روان) درمانگران در دهه 1970 كاهش يافت. در فرايند ذهني، توانايي بيمار به بازتاب و واكنش به اعمال خود به صورت سمبولسازي و استفاده از چيزي به عنوان نماد چيزي ديگر، اغلب موجب بياطلاعي آنها نسبت به معني كارهاي قابل مشاهده خودشان ميشود. بنابراين يك بيمار گذر هراس ممكن است نسبت به چيزهايي مانند خيابان و فضاهاي باز، بيشتر از تنهايي و ساختارهايي كه نماينده اين چيزها هستند بترسد. به همين ترتيب بيماري در يك فرد مبدل پوش متمايل به لباسهاي زنانه ممكن است به شكل اختلال در ايجاد ارتباط با ساير انسانها بروز كند.
همزمان در همين دوران رفتارشناسان حيوانات مستقلاً به كاربردهاي بلقوه رفتار درماني در گونههايي كه اين عمل براي اولين در آنها اجرا شد پي بردند و همانطور كه انتظار ميرفت اين روش در حيوانات بيشتر از انسانها اجرا شد و توسعه يافت.
فرايند شناخت در حيوانات نسبت به انسانها پيچيدگي كمتري دارد. فكر آنها مشغول اتفاقات گذشته نميشود و دغدغه آينده ندارند و از همه مهمتر آنها فاقد تفكر سمبوليك هستند.
فرايند شناختي حيوانات بيشتر تحت تأثير شرايط و زمان حال است. بنابراين اگر سگي از چيزي هراس (fear) دارد بايد نوع آن مشخص شود، مثلاً صداي تفنگ، يا اگر سگي رفتار جنسي غير متعارف دارد، نوع رفتار بايد مشخص شود. براي مثال پريدن روي كوسن كاناپه و مبلمان. حسن اين مسئله آن است كه در حيوانات اين عوارض تنها ناشي از يك پاسخ اكتسابي و آموخته شده در برابر يك محرك ناشناخته است و برخورد با آن نسبتاً آسانتر از بيماريهاي انسان است، در انسان اين رفتارها ميتواند علائم يك ترس ريشهدار و گستردهتر باشد يا ريشه در اختلالات شخصيتي عميق داشته باشد.
شاخه ديگري روانشناسي كه براي درمان اختلالات رفتاري حيوانات استفاده شده است، رفتارشناسي يا اتولوژي ميباشد.
در اين علم درباره رفتارهاي آموخته شده يا فراموش شده مطالعه ميشود. اين علم در دهه 1940 توسط دانشمنداني چون لورنز و تينبرگن11 گسترش يافت. شنكل12 در سال 1947 با استفاده از چارچوب علم اتولوژي به عنوان مرجع، مطالعات خود را بر روي نزديكترين خويشاوند سگها در طبيعت يعني گرگها آغاز كرد ولي در دهه 1970 بود كه ارزشهاي اين علم براي استفاده در حيوانات خانگي مورد توجه قرار گرفت.
روانشناسي رشد مطالعه چگونگي رشد انسانها و حيوانات و تغييرات ذهني و رفتاري آنها در طول زندگي، يكي ديگر از علومي است كه امروزه بسيار مورد تأئيد قرار گرفته است. مشهورترين محققيني كه در اين زمينه كار كردهاند اسكات و فولر13 در دهه 1940 و فوكس14 در دهه 1950 ميباشند. اين دانشمندان روي رشد فيزيولوژيك توله سگها و راه تأثير محيط روي آنها كار كردند. اگرچه نتايج كار آنها مانند نظريه آموزش و اتولوژي در درمان مشكلات رفتاري مفيد نبوده است، ولي اين نتايج در توصيف علل مستعد بودن بعضي سگها به مشكلات رفتاري بسيار مفيد بود؛ كه براي افرادي مانند پرورش دهندگان سگ كه در موقعيتي هستند كه قادر به جلوگيري از مشكلات رفتاري سگها ميباشند مفيد و كاربردي است.
روانشناسي باليني انسانها حوزهاي است كه به تازگي ارتباط آن با حيوانات روشن شده است. با توجه به رشد رابطه ميان صاحب حيوان و حيوان (كه گاهي به آن زوج همكار انسان و حيوان ميگويند) روانشناسان و روانپزشكاني چون بك و كاتچر در سال 1983 به جاي استفاده صرف و خشك از تشويق بيماران به تمرين و فعاليت يا ايجاد علاقه در آنها به امتيازات و سودهاي حيوانات خانگي براي انسانها پي بردند. با استفاده از حيوانات ميتوان رابطهاي به وجود آورد كه نيازهاي روانشناختي فرد را كه از ساير راههاي ديگر قابل تأمين نيستند برآورد كرد؛ يك سگ براي صاحبش معمولاً چيزي بيش از يك سگ است؛ نه تنها آنها عضوي از خانواده محسوب ميشوند بلكه بوسيله آنها ميتوان احساسات و حالات روحي را كه هيچ راهي براي بروز يا تخليه ندارند را مصرف كرد. همچنين با استفاده از آنان ميتوان شيوه قابل قبولي براي تخليه رفتار تهاجمي و عصبانيت پيدا كرد. در حال حاضر شواهدي وجود دارد كه استفاده از سگها بدين منظور ميتواند عامل به وجود آمدن مشكلات رفتاري در اين حيوانات بشود، بنابراين هنگام استفاده از چنين روشهايي بايد به اين موضوع نيز توجه داشت(O’Ferral 1992).
هدف اين كتاب، اين است كه با ارائه اطلاعات كافي از شاخههاي مختلف روانشناسي و كاربرد آنها در درمان مشكلات رفتاري، دامپزشكان بخش باليني قادر باشند حداقل تعدادي از مشكلات رفتاري بيمارانشان را به تنهايي حل كنند. همانطور كه در ساير بيماريها پيش ميآيد گاهي مشكلات رفتاري جدي و حادي وجود دارند كه براي درمان آنها بايد به متخصصين رجوع كرد ولي با اين حال به ازاي هر مورد جدي و خطرناك موارد عادي زيادي وجود دارند كه درمانشان از عهده دامپزشكان عمومي كه به خوبي آموزش ديده باشند برميآيد.
مشكلات رفتاري را با بكار گرفتن كوركورانه روشهاي مكانيكي نميتوان درمان كرد بلكه براي هر مورد به طور اختصاصي بايد تركيب منحصر به فرد علل مختلف بررسي و ارزشيابي شود.
1-recognation
2 –Houpt,1976
3 –Wilber,1976
4 –Voith,1981
5 –Attachment to animal
6 -Pavlov’s dogs
7 –Pigeons in Skinner
8 –rats in maze
9 –agoraphobicترس قرار گرفتن در محيطهاي باز=
10 –transvestiteميل به پوشيدن لباسهاي جنس مخالف=
11 –Lorenz and Tinbergen
12 -Schenkel
13 –Scott&Fuller
14 -Fox
ترجمه: دكتر داريوش سعادتي
منبع: رفتارشناسي سگ از انتشارات جامعه دامپزشكي حيوانات كوچك انگلستان
+ نوشته شده در ساعت توسط MMD bostani
|