عفونت هاي ويروس هاي آنفلوانزاي پرندگان در انسان
عفونتهاي ويروس هاي آنفلوانزاي پرندگان در انسان
دكتر مهدي بوربور،عضو گروه علمي شركت تلاونگ
ويروسهاي آنفلوانزا جزء خانواده ارتوميگزوويريده (orthomyxoviridae) بوده و داراي 3 تيپ C,B,A ميباشند. ژنوم ويروسهاي آنفلوانزا RNA تك رشتهاي با مفهوم منفي و قطعه قطعه ميباشد. ژنوم ويروسهاي آنفلوانزا A از 8 قطعه ژني تشكيل شده كه 11 پروتئين ويروسي را رمزگذاري ميكنند. اين پروتئينها شامل پروتئينهاي پليمرازي(PA ،PB1،PB1_F2 ،PB2) نوكلئوپروتئين (NP) ، گليكوپروتئين هماگلوتينين (HA) ، گليكوپروتئين نورامينيداز (NA) ، پروتئينهاي ماتريكس (M2-M1) و پروتئينهاي غيرساختماني (NS1-(NS2 مي باشند.گليكوپروتئين هاي HA و NA آنتيژنهاي اصلي ويروسهاي تيپ A آنفلوانزا ميباشند و ويروسهاي آنفلوانزاي A براساس تحت تيپ HA به 16 تحت تيپ (H1-H16) وتحت تيپ NA به 9 تحت تيپ (N1-N9) قسيم ميشوند. هماگلوتينين در اتصال و ورود ويروس آنفلوانزا به داخل سلول ميزبان نقش دارد و اين عمل را از طريق پيوند با گيرندههاي اسيد سياليكي موجود بر روي سطح سلول ميزبان انجام ميدهد. همچنين هماگلوتينين اصليترين آنتيژن ويروس آنفلوانزا ميباشد كه توسط ايمني همورال ميزبان شناسايي شده و بر عليه آن پادتن خنثيكننده ترشح ميشود. عوامل مختلفي در تعيين طيف ميزبانان ويروسهاي آنفلوانزا نقش دارند كه يكي از آنها هماگلوتينين ميباشد. تمايل اتصال هماگلوتينين با گيرندههاي اسيد سياليكي مختلف، تعيينكننده ويژگيهاي ميزباني تحت تيپهاي مختلف ويروسهاي آنفلوانزا ميباشد. ويروسهاي آنفلوانزاي انسان تمايل بالايي براي اتصال با گيرندههايي دارند كه در آنها اسيد سياليك بوسيله پيوندهاي 2,6 _آلفا به گالاكتوز متصل ميباشد. اين گيرندهها، گيرندههاي غالب در سلولهاي اپيتليال دستگاه تنفس انسان ميباشند در حالي كه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان تمايل بالايي در اتصال به گيرندههايي دارند كه در آنها اسيد سياليك توسط پيوندهاي 2,3 _آلفا به گالاكتوز متصل ميباشد و اين گيرندهها به فراواني در روده اردك وجود دارند. تمايل ويروسهاي آنفلوانزا به گيرندههاي اسيدسياليكي مختلف يكي از عواملي است كه بصورت يك سد ميزباني عمل كرده و از انتقال ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان و بالعكس جلوگيري ميكند. حضور هر دو گيرنده 2,3 _آلفا و 2,6 _آلفا در اپيتليوم ناي خوك باعث شده است كه اين حيوان به عنوان يك ظرف مخلوطكننده در نظر گرفته شود و در صورت عفونت همزمان خوك با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان و پرندگان، اين ويروسها قطعات ژني خود را مبادله كرده و ويروسهاي آنفلوانزاي جديد بوجود بيايند.مرغها نيز احتمالاً نقش مشابهي را دارند زيرا هر دو گيرنده 2,3 _آلفا و 2,6 _آلفا در اپتيليوم ريهها و روده مرغها وجود دارند. در دستگاه تنفس انسان گيرندههاي 2,3 _آلفا در سلولهاي مژكدار و گيرندههاي 2,6 _آلفا در سلولهاي غيرمژكدار قرار دارند بنابراين ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان ميتوانند در انسان عفونت ايجاد كنند. تغيير تنها يك اسيد آمينه در گليكوپروتئين H5 كافي است تا ويژگيهاي اتصال به گيرنده ويروسهاي H5N1 تغيير كند و بدين ترتيب به راحتي سد ميزباني ناشي از اختلافات موجود بين ويژگيهاي اتصال به گيرنده ويروسهاي آنفلوانزاي مختلف كه از انتقال بين گونهاي ويروسهاي آنفلوانزا جلوگيري ميكند شكسته ميشود.
ويروسهاي آنفلوانزا پس از تكثير در داخل سلول به سطح سلول انتقال مييابند تا از آنجا رها شده و به ساير سلولها هجوم آورند و در اين بين نورآمينيداز باعث شكستن پيوندهاي قندي بين ويروسهاي آنفلوانزا و گيرندههاي اسيد سياليكي سطح سلول ميشود. مهار نورآمينيداز سبب ميشود پيوندهاي قندي فوق شكسته نشده و ويرونهاي آنفلوانزا نتوانند از سلول رها شوند. بنابراين نورآمينيداز نقطه هدف داروهاي مهاركننده نورآمينيداز كه داروهاي اصلي درمان و پيشگيري آنفلوانزا هستند ميباشد. اسلتاميوير (Oseltamivir) و زاناميوير (Zanamivir) از اين دسته ميباشند. بررسي بر روي يك ايزوله H5N1كه از يك دختر بچه ويتنامي جدا گرديده بود حاكي از مقاومت اين ويروس در برابر اسلتاميوير و حساسيت آن به زاناميوير بود. تعيين توالي اسيدهاي آمينه نورامينيداز اين ويروس نشان ميداد كه در موقعيت 274 جهشي صورت گرفته و اسيد آمينه تيروزين جايگزين اسيد آمينه هيستيدين شده است. پروتئين M2 يك كانال يوني ميباشد كه نقش آن اسيدي نمودن PH داخل ويروس ميباشد. اسيدي شدن داخل ويروس سبب جدا شدن پروتئينهاي ماتريكس (M1) از نوكلئوپروتئين (NP) ميشود كه اين جدا شدن براي رها شدن ژنوم ويروس از داخل كپسيد (uncoating) ضروري ميباشد. از طرفي كانال يوني M2 در بلوغ گليكوپروتئينهاي هماگلوتينين در داخل شبكه ترانس گلژي نقش مهمي دارد. پروتئين M2 نقطه هدف داروهاي آنفلوانزاي خانواده آدامانتان (Adamantanes) شامل آمانتادين (amantadine) و ريمانتادين (rimantadine) ميباشد. جهش در پروتئين M2 و جايگزيني اسيد آمينه آسپارژين به جاي سرين در موقعيت 31 باعث مقاومت ويروس آنفلوانزا در برابر آمانتادين ميشود و اين مقاومت در ايزولههاي H5N1 جدا شده از اواخر سال 2003 به بعد در جنوب شرقي آسيا ديده ميشود. پروتئين PB1_F2 با فعال كردن ميتوكندريهاي سلول ميزبان سبب آپوپتوز سلول عفوني (Apoptosis) ميشود.
به نظر ميرسد گليكوپروتئين هماگلوتينين (HA) و پروتئين پليمرازي بازي 2 (PB2) در تعيين طيف ميزبانان و حدت ويروسهاي آنفلوانزا نقش مهمي دارند.
يكي از ويژگيهاي برجسته ويروسهاي آنفلوانزاي A وقوع تغييرات آنتيژني بصورت تغييرات جزئي آنتيژني (Antigenic drift) و جابهجايي قطعات ژني (Antigenic shift) در آنها ميباشد. تغييرات جزئي آنتيژني عبارت است از تغييرات نسبتاً ناچيز در آنتيژنزايي گليكوپروتئينهاي HA و NA. اين تغييرات در اثر جهشهاي نقطهاي ايجاد ميشوند. اين جهشها بصورت مداوم بوده و در اثر فشار انتخابي سيستم ايمني ميزبان بر روي ويروس اتفاق ميافتند. تغييرات جزئي آنتيژني باعث ميشوند كه هر ساله واكسنهاي آنفلوانزاي جديد با توجه به خصوصيات آنتيژني ويروسهاي آنفلوانزاي در حال گردش تهيه شوند. براي مثال در سال 2005-2004 در نيم كره شمالي از ويروس A/Fujian/411/2002/H3N2 براي تهيه واكسن براي انسان استفاده شد ولي در سال 2006-2005 از ويروس A/california/7/2002/H3N2 استفاده گرديد.
جابهجايي قطعات ژني عبارت است از بازآرائي (reassortment) بين قطعات ژني ويروسهاي آنفلوانزاي مختلف كه ميتواند باعث ظهور ويروسهاي جديد شود. چنانچه جمعيتهاي انساني نسبت به اين ويروسهاي بازآرايي شده جديد ايمني كمي داشته و يا اصلاً ايمني نداشته باشند و اين ويروسها بتوانند از فردي به فرد ديگر منتقل شوند احتمال بروز پاندمي آنفلوانزا (Pandemic) وجود دارد. مهمترين پاندميهايي كه در 100 سال اخير روي دادهاند شامل پاندمي 1919-1918 (H1N1) پاندمي 1957 (H2N2) و پاندمي 1968 (H3N2) ميباشند. اين احتمال وجود دارد كه يك ويروس آنفلوانزاي پرندگان نظير تحت تيپ H5N1 در اثر جهشهاي مكرر بدون ايجاد بازآرايي ژني با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان بتواند با انسان سازگاري يافته و باعث پاندمي شود.
تغيير همهگيري شناسي؛ تغيير بيماريزايي
پرندگان آبزي مخازن طبيعي تمام تحت تيپهاي آنفلوانزا A ميباشند. ويروسهاي آنفلوانزا در بدن پرندگان آبزي در يك حالت سكون تكاملي قرار دارند و بدون اينكه باعث بيماري باليني در پرندگان آبزي شوند تكثير يافته و با حجم بالايي همراه با مدفوع اين پرندگان دفع ميشوند. عفونت انسان با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان اكثرا در اثر انتقال مستقيم اين ويروسها از پرندگان عفوني به انسان روي دادهاند. موارد تكگيري از عفونت انسان با ويروسهاي H7N7 در اثر انتقال مستقيم از حيوانات به انسان يا بطور تصادفي در آزمايشگاه روي داده است كه عمدتاً سبب التهاب ملتحمه (conjunctivitis) شدهاند.
در همهگيري تحت تيپ H7N3 بين سالهاي 2003-1999 در كشور ايتاليا %8/3 (7 نفر از 85 كارگر مرغداري) از لحاظ سرمشناسي علائم عفونت با تحت تيپ H7 را نشان ميدادند. كه تنها در 1 نفر از آنها التهاب ملتحمه مشاهده گرديد و سايرين فاقد علائم باليني بودند. اولين مورد انتقال مستقيم ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان در سال 1997 در هونگگونگ روي داد كه در طي آن 18 نفر بيمار شدند و 6 نفر از آنها جان باختند. اين واگيري با حذف 5/1 ميليون مرغ كنترل گرديد. ويروسهاي H5N1 در سال 2002-2001 بار ديگر ظاهر شدند ولي اين بار هيچ موردي از عفونت انسان گزارش نگرديد. مورد ديگري از عفونت H5N1 در هونگكونگ مربوط ميشد به يك خانواده 5 نفره كه پس از بازگشت از استان Fujian كشور چين عفونت در آنها گزارش گرديد. دختر 7 ساله اين خانواده در چين در اثر يك پنوموني ناشناخته فوت كرده بود. با انجام آزمايشات ويروسشناسي، پنوموني و سندرم سختي تنفسي حاد يا ARDS ناشي از عفونت H5N1 در پدر اين خانواده تائيد گرديد.
در دسامبر 2003 يك واگيري H5N1 در ميان ماكيان كره جنوبي روي داد كه پس از مدت كوتاهي باعث بوجود آمدن يك واگيري گسترده در كشورهاي ويتنام، ژاپن، تايلند، لائوس، كامبوج، چين، اندونزي و مالزي گرديد. در اين زمان انتقال مستقيم تحت تيپ H5N1 از طيور به انسان در قالب 3 موج بوقوع پيوست و در آنها 133 نفر عفوني شدند كه 68 نفر از آنها در تايلند، كامبوج، اندونزي و چين جان باختند. در همين زمن واگيريهاي ديگري با دخالت تحت تيپهاي H7 و H9 در پاكستان و H5N2 در تايوان روي دادند كه از حدت كمتري برخوردار بودند.
همهگيري اخير تحت تيپ H5N1 از 2 نظر حائز اهميت ميباشد. نخست وسعت جغرافيايي گسترده و غيرقابل پيشبيني اين همهگيري ميباشد. جنوب چين مركز ويروسهاي آنفلوانزاي فوق حاد انسان و پرندگان ميباشد.از سال 2004 ويروسهاي H5N1 از جنوب چين به سمت مرزهاي شمالي و غربي اين كشور هجوم آوردند و باعث آلودگي كشورهاي مغولستان، روسيه، قزاقستان، تركيه و روماني گرديدند.
نكته دوم تغييرات ژنتيكي ويروسهاي H5N1 و به دنبال آن تغيير اكولوژي و ميزبانان اين ويروسها ميباشد. از سال 2002 عفونتهاي H5N1 باعث تلف شدن پرندگان آبزي هونگكونگ شدهاند و اين مطلب در واگيري اخير H5N1 در آسيا و اروپا نيز ديده ميشود.
مطالعات انجام شده بر روي ويروسهاي H5N1 جمعآوري شده از جنوب شرق آسيا در بين سالهاي 2004-2003 نشان دادند كه اين ويروسها نه تنها در دستگاه گوارش اردكها بلكه در دستگاه تنفس آنها نيز تكثير يافته و عفونت ايجاد ميكنند و حجم ويروس در ناي اردكها بيش از كلواك آنها ميباشد. در مطالعات گذشته مشخص شده بود كه اردكها بين 5-2 روز ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان را دفع ميكنند ولي مطالعات جديد نشان ميدهند كه اردكها تا 17 روز پس از عفونت، ويروسهاي H5N1 را دفع ميكنند. مطلب مهمتر اين است كه ويروسهاي H5N1 اخير حدت بالاتري براي پستانداران دارند و باعث تلف شدن گربههاي اهلي و وحشي در آزمايشگاه و پاركهاي طبيعي شدهاند. اين افزايش حدت به دليل تغيير يكسري اسيدهاي آمينه پروتئين PB2 (مثلاً جايگزيني) آسپارژين با اسيد آسپارتيك در موقعيت 701 و ليزين با گلوتاميك اسيد در موقعيت 627) ميباشد.
ويروسهاي H5N1 ميتوانند باعث عفونت سيستميك در موش و موش خرما شده و عفونت به اندامهايي غير از ريه نظير مغز منتشر ميشود.ازسال 1997 ژنوتيپ z در ويروسهاي H5N1 جنوب چين ظاهر گرديده است و ژنوتيپ غالب را در اين ناحيه به خود اختصاص داده است. بسياري از سويههاي ژنوتيپ z داراي ژن M2 جهش يافته ميباشند و در مقابل داروهاي خانواده آدامانتان مقاوم هستند.
در سالهاي اخير ساير ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به جز تحت تيپ H5N1 نيز باعث عفونتهاي باليني در انسان شدهاند. ويروس H9N2 در سال 1999 باعث ايجاد بيماري آنفلوانزا در 2 هونگ كونگي گرديد. در سال 2004 تحت تيپ H7N3 باعث عفونت 2 كارگر مرغداري در كشور كانادا شد. بزرگترين واگيري ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان در انسان به جز تحت تيپ H5N1 مربوط به تحت تيپ H7N7 ميباشد كه در سال 2003 در كشور هلند باعث مرگ 1 دامپزشك شد. آزمايش ويروسشناسي در 89 نفر ديگر مثبت اعلام گرديد.
اصليترين راه انتقال ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان، تماس مستقيم غشاءهاي مخاطي انسان با ترشحات و فضولات پرندگان عفوني يا محصولات آلوده طيور ميباشد. بررسيها نشان ميدهد كه در مواردي نادر كاركنان كشتارگاه نيز با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان عفوني مي شوند. به نظر ميرسد اصليترين محل ورود ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان دستگاه تنفس فوقاني و ملتحمه (conjunetivae) باشند. همچنان كه در عفونتهاي H7N7 و H7N3 راه اصلي ورود ويروس به بدن افراد عفوني غشاء ملتحمه بوده است. تصور بر اين است كه عفونت سيستم دستگاه تنفس فوقاني انسان با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان زماني روي ميدهد كه شخص با حجم بالايي از ويروس در تماس باشد نظير كارگران كشتارگاهها ولي با اين همه اهميت اين موضوع هنوز نامشخص ميباشد. تاكنون انتقال انسان به انسان ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان بصورت تكگير و بسيار ضعيف روي داده است. در واگيري سال 1997 هونگكونگ عفونت H5N1 از يك شخص بيمار به يكي از اعضا خانوادهاش كه هيچ سابقه تماس با طيور را نداشت انتقال يافت. همين طور %7/3 كاركنان مراكز بهداشتي كه از بيماران مبتلا به H5N1 مراقبت بعمل ميآوردند سرم مثبت (seropositive) بودند. در واگيري اخير H5N1 در جنوب شرقي آسيا احتمال انتقال انسان به انسان مطرح شده است ولي 2 مطالعه بر روي كاركنان مراكز بهداشتي اين مطلب را رد نمودند. مدارك موجود حاكي از انتقال انسان به انسان تحت تيپ H7N7 در واگيري سال 2003 كشور هلند ميباشد كه در طي آن 3 مورد انتقال ويروس به اعضاء خانواده (2 مورد التهاب ملتحمه و 1 مورد بيماري شبه آنفلوانزا) گزارش گرديد.
علائم باليني و مديريت آنها
- ويژگيهاي باليني و آسيبشناسي
عمده علائم باليني عفونتهاي آنفلوانزا به تحت تيپ عامل بيماري بستگي دارد. عفونتهاي H7N7 اكثراً در انسان باعث التهاب ملتحمه و به ميزان كمتر باعث يك بيماري شبه آنفلوانزا شدهاند. در واگيري سال 2003 كشور هلند، 82 نفر از 89 بيمار (%1/92) مبتلا به التهاب ملتحمه و بقيه آنها مبتلا به يك بيماري شبه آنفلوانزا بودند. در اين واگيري يك دامپزشك 2 روز پس از بازديد از يك مزرعه ماكيان، علايم يك بيماري شبه آنفلوانزا را نشان داد و در طي 7 روز اين بيماري به يك پنوموني شديد تبديل گشت. پنوموني اين دامپزشك به درمان پاسخ نداده و 15 روز پس از بازديد از مزرعه عفوني در اثر ADRS جان باخت. در واگيري H5N1 هونگ كونگ در سال 1997 در همان ابتداي دوره بيماري علائم واضح آنفلوانزا در بيماران ديده ميشد و در بعضي از بيماران التهاب ملتحمه ديده ميشد. دامنه سن بيماران 1 تا 69 سال (ميانگين سني 2/17 سال) بود و سن 11 بيمار از 18 بيمار 14 سال و كمتر بود. در تعدادي از بيماران علائم گوارشي بصورت درد شكم، اسهال، استفراغ برجسته بود از مجموع بيماران 7 بيمار پس از بروز يك بيماري شبه آنفلوانزا بهبود يافتند و در 11 بيمار ديگر بيماري به سمت يك پنوموني شديد پيشرفت نمود و در نهايت 6 بيمار به دليل ARDS يا نارسايي در چندين اندام بدن جان باختند. سندرم ري (Reye) و خونريزي ريوي از ديگر عوارض عفونت H5N1 در اين بيماران بود. سن بالا، تاخير در بستري شدن، پنوموني، كاهش لوكوسيتها (Leukopenia) و لنفوسيتها (Lymphopenia) فاكتورهاي خطرسازي بودند كه در موارد شديد بيماي ديده ميشدند. آمانتادين به 8 بيمار تجويز شده بود ولي تاثير مفيد آن تائيد نگرديد. در واگيري H5N1 سال 2004، موارد عفونت انساني در چند كشور جنوب شرقي آسيا گزارش گرديد. در بيماران ويتنامي دامنه سني 5 تا 24 سال و ميانگين آن 7/13 سال بود. در ميان 12 بيمار تائيد شده تايلندي ميانگين سني 12 سال و دامنه آن 2 تا 58 سال بود. سابقه تماس با طيور در اين بيماران 58 تا 90 درصد بود. شروع بيماري بطور متوسط 3 تا 4 روز پس از تماس با طيور (دامنه 2 تا 8 روز) بود. تب در تمام بيماران عموميت داشت. زمان آغاز بيماري تا بستري شدن 1 تا 8 روز (بطور متوسط 3 تا 8 روز) بود. اسهال علامت مهمي بود كه در 42 تا 70 درصد بيماران حضور داشت. در ميان بيماران ويتنامي يك مورد اسهال شديد در يك پسر بچه 4 ساله ويتنامي ديده شد. خواهر اين پسربچه 2 هفته پيش در اثر عفونت H5N1 فوت كرده بود. هر دو كودك در اثر عفونت منتشر و آنسفاليت (encephalitis) جان باختند. كاهش لنفوسيتها و ترومبوسيتها (Thrombocytopenia) يافتههاي معمول در تمام بيماران بود و اين يافتهها شاخصهاي پيشآگهي براي ARDS و مرگ بودند. راديوگرافي سينه تمام بيماران غيرمعمول بود و ارتشاح بينابيني (interstitial infiltration) ارتشاح لوبهاي ريه (lobar infiltration) ، كلپس و سفت شدن ريه و حضور هوا در نايژهها (air bronchograms) ديده ميشد. در بيماراني كه از تنفس مكانيكي استفاده ميكردند حضور هوا در فضاي جنب (phenumothorax) اتفاق ميافتاد. در بيماران تايلندي زمان متوسط بين شروع بيماري و ظهور ARDS 6 روز (دامنه 4 تا 13 روز) بود. درصد تلفات در بيماران ويتنامي و تايلندي 67 تا 80 درصد و مدت زمان بين شروع بيماري و مرگ 4 تا 30 روز بود. هنوز درصد وقوع عفونتهاي بدون علامت يا خفيف H5N1 در برابر وقوع پنوموني ناشي از H5N1 مشخص نميباشد. يافتههاي كالبدگشايي در 2 بيمار هونگكونگي شامل تخريب چندين اندام، انعقاد عروقي منتشر (disseminated intravascular coagulation) ، نكروز و آتروفي بافت لنفوئيدي و تخريب منتشر آلوئولها بود و سندرم فاگوسيت گلبولهاي خون (Hemophagocytic syndrome) يك يافته دائمي بود. در يك پسربچه تايلندي جان باخته، با انجام آزمايش RT-PCR (reverse transcription-polymerase chain reaction) RNA ويروس H5N1 در ريهها، روده و طحال رديابي گرديد ولي تكثير فعال ويروس تنها به ريهها و روده محدود ميشد. تصور ميشود كه حضور ويروس H5N1 در روده عامل بروز اسهال در بيماران باشد.
ويروسهاي H5N1 در مقايسه با ويروسهاي پاندميهاي گذشته باعث بيماري شديدتر و درصد تلفات بالاتري ميشوند كه دليل آن روشن نميباشد. يك دليل احتمالي اين ميتواند باشد كه تحت تيپ H5N1 به تازگي وارد جمعيتهاي انساني شده است و انسان ها هيچ ايمني محافظتكنندهاي در برابر اين تحت تيپ نداشتهاند ولي اين دليل كافي نميباشد. توانايي تحت تيپ H5N1 در ايجاد عفونت منتشر از جمله ويرمي (viremia) و آنسفاليت ميتواند يك عامل مهم حدت بالاي اين تحت تيپ باشد.
در عفونتهاي H5N1 انسان ترشح سيتوكينهاي پيش التهابي شديداً افزايش مييابد و اين باعث افزايش تخريب بافتي ميگردد.
- رهيافت باليني و تشخيص آزمايشگاه
هيچ شناسه ويژهاي (pathognomonic sign) براي عفونتهاي H5N1 در انسان وجود ندارد. يافتههاي باليني، آزمايشگاهي و راديولوژي عفونت H5N1 از ساير عوامل ايجاد كننده بيماري آنفلوانزا، پنوموني حاد و يا ARDS قابل تمايز نميباشد. تنها مشخصهاي كه ميتواند باعث مشكوك شدن به عفونت آنفلوانزاي پرندگان در بيمار شود رابطه همهگيري شناسي بين فرد بيمار با مناطقي كه آنفلوانزاي پرندگان در آنجا بومي است و سابقه تماس با پرندگان ميباشد. بنابراين در بيماران مشكوك به عفونت آنفلوانزاي پرندگان، سابقه تماس با حيوانات و مسافرت به مناطق آلوده بايد مشخص گردد و در صورت وجود اين سابقه بايد بررسيهاي راديولوژيكي و ميكروبيولوژيكي مناسب همراه با در نظر گرفتن احتياطات لازم انجام گيرد. بيماراني كه مبتلا به يك بيماري شبه آنفلوانزاي خفيف ميباشند تا زماني كه نتايج بررسيهاي آزمايشگاهي مشخص گردد بايد در مكانهاي ايزوله و تحت مراقبتهاي ويژه و دائمي قرار گيرند. بايد سريعاً راديوگراف قفسه سينه گرفته شود تا در صورت عدم درگيري ريهها اقدامات لازم براي جلوگيري ازآن صورت گيرد. تصميمگيري براي بستري نمودن يا عدم آن براساس شدت بيماري باليني، امكان تماس با بيمار و پيگيري شرايط بيمار و همينطور احتمال وجود عفونت آنفلوانزاي پرندگان ميباشد. بيماراني كه مبتلا به پنوموني حاد هستند و مشكوك به عفونت آنفلوانزاي پرندگان مي باشند بايد تحت درمان با داروي اسلتاميوير و يك آنتي بيوتيك وسيع الطيف نظير يك بتالاكتام به همراه يك ماكروليد قرار گيرند. تشخيص قطعي عفونت آنفلوانزاي پرندگان در انسان براساس مثبت بودن كشت ويروسي نمونههاي باليني گرفته شده از بيماران و يا افزايش تيتر سرمي پادتنهاي خنثي كننده ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به ميزان 4 درجه ميباشد. اين آزمايشات در آزمايشگاههايي بايد انجام گيرد كه از لحاظ سلامت زيستي (biosafty) در وضعيت 3+ قرار داشته باشند. بايد 14 روز پس از شروع بيماري نمونه سرمي از بيماران گرفته شود. چنانچه جواب آزمايش پادتنهاي خنثيكننده مثبت باشد براي تائيد آن آزمايش
baculovirus – expressed recombinant H5 western blot
انجام ميگيرد. متاسفانه اين آزمايشات به راحتي در دسترس نميباشند و پاسخ سريعي نيز نميدهند ولي بايد در موارد مشكوك انجام گيرند زيرا اطلاعات مهمي را در مورد حساسيت سويههاي ويروس به تشخيص سريع عفونت آنفلوانزاي پرندگان براساس رديابي آنتيژن ويروس يا انجام آزمايش PCR بر روي سوآبهاي گرفته شده از ناي يا ترشحات بيني – حلقي (Nasopharyngeal aspirate) ميباشد.
رديابي آنتيژن ويروس آنفلوانزا در نمونهها توسط آزمايشات
indirect immunofluorescence
enzyme immunoassays
rapid immuno chromatographicassays
انجام ميگيرد. متاسفانه كيتهاي تشخيصي موجود در بازار آنتيژن نوكلئوپروتئين (NP) ويروس آنفلوانزا را رديابي ميكنند و از آنجائي كه NP بين تمام ويروسهاي آنفلوانزاي تيپ A تقريباً مشابه ميباشد بنابراين اين كيتها نميتوانند ويروسهاي آنفلوانزاي انسان را از ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان متمايز كنند و نيز نميتوانند تحت تيپ ويروسهاي آنفلوانزا را مشخص نمايند. حساسيت اين كيتها در رديابي عفونت H5N1 بين %3/33 تا %7/85 متغير ميباشد. نمونههاي مثبت بايد براي تعيين تحت تيپ مورد بررسي قرار گيرند. در حال حاضر مطمئنترين آزمايش براي رديابي سريع ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان آزمايش RT-PCR ميباشد. پروتكلهاي مختلفي براي انجام آزمايش RT-PCR به منظور رديابي تمام ويروسهاي آنفلوانزاي A يا ژنهاي اختصاصي H5 و N1 وجود دارد. اين آزمايش را ميتوان بر روي نمونههاي پلاسمايي، مايع مغزي نخاعي، بافتها، مدفوع بعلاوه ترشحات تنفسي انجام داد.
- درمانهاي ضد ويروسي و جانبي
داروهاي خانواده آدامانتان ( آمانتادين و ريمانتادين ) و داروهاي مهاركننده نورامينيداز ( اسلتاميوير و زاناميوير ) رايجترين داروها براي پيشگيري و درمان عفونت آنفلوانزا ميباشند. داروهاي آدامانتان بر عليه ويروسهاي آنفلوانزاي Aو B موثرند. معمولاً به 2 دليل داروهاي آدامانتان داروهاي انتخابي عفونتهاي آنفلوانزاي پرندگان نميباشند. نخست اينكه بدنبال استفاده درماني از داروهاي آدامانتان سريعاً مقاومت در برابر آنها ايجاد ميشود و ويروسهاي مقاوم بوجود آمده بسيار مسري و بيماريزا ميباشند. نشان داده شده است كه تا %30 بيماران مبتلا به آنفلوانزاي A انسان كه با آمانتادين درمان ميشوند ويروسهاي مقاوم به آمانتادين را دفع ميكنند كه گاهي اين اتفاق 2 تا 3 روز پس از شروع درمان روي ميدهد. اين ويروسهاي مقاوم ميتوانند به راحتي به اطرافيان منتقل گردند. دوم اينكه اكثر ايزولههاي H5N1 كه اخيراً از كامبوج، تايلند و ويتنام جدا شدهاند داراي ژن M2 جهش يافته ميباشند و در برابر داروهاي آدامانتان مقاوم هستند. اين ويروسها متعلق به شاخه (clade) هندو چين ميباشند ولي ويروسهاي شاخه چين – اندونزي كاملاً نسبت به آمانتادين حساس ميباشند. بنابراين در جوامعي كه سويههاي H5N1 در حال گردش در آنها نسبت به آمانتادين حساس ميباشند بايد آمانتادين را به عنوان يك داروي پيشگيريكننده در نظر داشت. قابليت نگهداري تا مدت طولاني (بيش از 25 سال) و قيمت ارزان از مزاياي داروي آمانتادين ميباشند.
متاسفانه به دليل شدت بيماري H5N1 در انسان هنوز هيچ آزمايش باليني كنترل شدهاي براي ارزيابي تاثير داروهاي مهاركننده نورآمينيداز در انسان صورت نگرفته است و دانستههاي فعلي بر پايه نتايج بدست آمده از حيوانات آزمايشگاهي و شرايط آزمايشگاه ميباشند. داروهاي اسلتاميوير و زاناميوير در پيشگيري از مرگ و كاهش تلفات ناشي از H5N1 در حيوانات آزمايشگاهي موثر ميباشند. هرچه اين داروها زودتر مصرف شوند احتمال زنده ماندن حيوانات عفوني بيشتر ميباشد. حداكثر تاثير مهاركنندهاي نورامينيداز زماني بدست ميآيد كه ظرف مدت 48 ساعت پس از عفونت مصرف شوند. اگر اين داروها 6 ساعت پس از عفونت مصرف شوند بسته به مدت تاخير در مصرف، ميزان تاثير دارو كاهش مييابد. با اين حال هنوز اين مدت زمان در مورد عفونت آنفلوانزاي پرندگان در انسان محاسبه نشده است. در بيماران تايلندي مورد بررسي در واگيري سال 2004 آن دسته از بيماراني كه بهبودي كامل يافته بودند نسبت به بيماراني كه جان باخته بودند داروي اسلتاميوير را زودتر دريافت كرده بودند (5/4 روز در مقابل 9 روز).متاسفانه بيماراني كه در مناطق دور افتاده و روستايي كشورهاي درحال توسعه قرار دارند دسترسي كافي به مراكز بهداشتي ندارند و از طرفي بيماراني كه در ابتداي دوره بيماري علائم شبه آنفلوانزا را نشان ميدهند اغلب به تصور اينكه مبتلا به يك آنفلوانزاي ساده ميباشند به پزشك مراجعه نميكنند و اين عوامل باعث شده است كه مهاركنندههاي نورآمينيداز به موقع مصرف نشوند. تاكنون شواهد اندكي از وقوع مقاومت طبيعي در برابر مهاركنندههاي نورآمينيداز وجود دارد و هر دو تحت تيپ N1 و N2 حساسيت بالايي به مهاركنندههاي نورآمينيداز دارند. حساسيت ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان نسبت به مهاركنندههاي نورآمينيداز متنوع ميباشد و به نظر ميرسد كه با نوع نورآمينيداز در ارتباط باشد. ويروسهاي H5N1 جدا شده در سال 1997 و ويروسهاي اخير H5N1 حساسيت مناسبي به مقادير معمولي داروهاي مهاركننده نورآمينيداز دارند. با اين وجود در واگيري ويتنام يك ويروس H5N1 مقاوم به اسلتاميوير گزارش گرديد. اين ويروس از يك دختر بچه بيمار جدا گرديد. اين دختر بچه اسلتاميوير را به مدت 4 روز از زمان تماس با ويروس H5N1 و به ميزان mg75 يك بار در روز بصورت خوراكي دريافت كرده بود. در گليكوپروتئين نورآمينيداز اين ايزوله اسيدآمينه تيروزين جايگزين هيستيدين در موقعيت 274 شده بود. سپس اين دختر مقادير درماني اسلتاميوير (mg75 دو بار در روز به صورت خوراكي) به مدت 7 روز دريافت كرد و پس از آن هيچ ويروسي جدا نگرديد. نشان داده شده است كه مصرف زياد اسلتاميوير در درمان آنفلوانزاي انسان در كودكان سبب ايجاد مقاومت در برابر اين دارو ميشود. بنابراين اگر تعداد بيماران مبتلا به H5N1 افزايش يابد و مصرف اسلتاميوير افزايش يابد احتمال افزايش ويروسهاي مقاوم به استلتاميوير نيز افزايش مييابد. با توجه به اين مطلب استفاده از ساير استراتژيها براي پيشگيري و درمان عفونت آنفلوانزا بسيار ضروري ميباشد. اسلتاميوير و ريمانتادين در جلوگيري از تلفات عفونتهاي H9N2 در حيوانات آزمايشگاهي اثر همكوشي (synergism) بر روي هم دارند و باعث تفويت اثر يكديگر ميشوند ولي اين بررسي بر روي ساير تحت تيپهاي آنفلوانزاي پرندگان صورت نگرفته است. افزايش مقدار مصرف (روزانه mg/kg10 در مقابل mg/kg1) و افزايش دوره درمان با اسلتاميوير (8 روز در مقابل 5 روز) باعث افزايش قابل توجه درصد زنده ماندن حيوانات آزمايشگاهي عفوني با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان ميشود. بنابراين به احتمال زياد مقادير موردنياز اسلتاميوير در عفونتهاي آنفلوانزاي پرندگان بيشتر از مقادير مورد نياز عفونت با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان ميباشد. در بيماراني كه به دليل تاخير در بستري شدن حجم ويروس در بدن آنها بالا است همينطور در بيماراني كه مبتلا به شكل شديد بيماري همراه با شوك هستند و بيماراني كه به دليل وجود اسهال شديد جذب خوراكي اسلتاميوير در آنها پائين است بايد از مقادير بالاي اسلتاميوير استفاده نمود.
با اينكه مقادير بسيار بالاي اسلتاميوير بدون هيچ عوارض جانبي در داوطلبين سالم مصرف شده است ولي در كليه بررسيهايي كه ازمقادير بالاي اسلتاميوير استفاده شود بايد سميت بالقوه دارد پايش (monitoring) شود.
چندين انتخاب در استفاده از مهاركنندههاي نورآمينيداز وجود دارد. يك انتخاب استفاده تركيبي از اسلتاميوير و پروبنسيد (probenecid) ميباشد تا سطح سرمي اسلتاميوير در بدن دو برابر شود. انتخاب ديگر استفاده تركيبي از دو داروي مهاركننده نورآمينيداز با يك مهاركننده نورآمينيداز و يك داروي آدامانتان (در صورت وجود حساسيت ژنوتيپ در حال گردش به داروهاي آدامانتان) و يا استفاده تركيبي از يك مهاركننده نورآمينيداز و داروي ريباويرين (ribavirin) يا ويراميدين (viramidine) ميباشد. ابتدا بايد تاثيرات همكوشي تركيب اين داروها بر روي حيوانات آزمايشگاهي بررسي گردد سپس در انسان مورد بررسي قرار گيرد. ريباويرين براي درمان عفونت با ويروسهاي آنفلوانزا A انسان استفاده شده است. اين دارو بصورت خوراكي، استنشاقي و به ندرت داخل وريدي تجويز ميگردد. ريباويرين مزيت قابل توجهي ندارد و به عنوان يك داروي انتخابي براي درمان آنفلوانزا به آن نگاه نميشود. تنها اطلاعات محدودي از تاثير ريباويرين بر روي ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان آن هم در شرايط آزمايشگاهي وجود دارد اما نشان داده شده است كه در موارد عفونت موش با ويروسهايآنفلوانزا B زماني كه 3 روز پس از آغاز عفونت ريباويرين مصرف ميشد باعث كاهش تلفات ميشد در حالي كه مصرف اسلتاميوير بيتاثير بوده است. تركيب ريباويرين با اسلتاميوير در روز 3 پس از عفونت تاثير مثبتي به همراه نداشته است داروي ويراميدين آنالوگ كربوكساميدين (carboxamidine) داروي ريباويرين ميباشد و مانند ريباويرين يك داروي ضدويروس وسيعالطيف ميباشد. اين دارو براي مصارف باليني داراي مجوز نميباشد. با اينكه دو داروي اسلتاميوير و زاناميوير تاثير مشابهي بر روي درمان آنفلوانزاي انسان دارند ولي در حال حاضر تاكيد اكثر برنامههاي بينالمللي مبارزه با پاندمي آنفلوانزا و سازمان بهداشت جهاني (WHO) بر روي اسلتاميوير ميباشد. احتمالاً ارجحيت اسلتاميوير به اين دليل است كه سطح سرمي زاناميوير نسبتاً پايين ميباشد و اطلاعات كمي از تاثير آن بر روي عفونتهاي H5N1 در انسان وجود دارد. دليل ديگر اينكه اسلتاميوير بصورت خوراكي مصرف ميشود ولي زاناميوير بصورت استنشاق دهاني پودر زاناميوير مصرف ميشود پس نحوه مصرف اسلتاميوير راحتتر ميباشد. اين روش تجويز زاناميوير در جمعيتهاي خاص نظير كودكان، سالخوردگان، بيماراني كه در دهان آنها لولهگذاري شده است مشكل ميباشد. همچنين بيماراني كه به شكل شديد بيماري مبتلا ميباشند نميتوانند به خوبي پودر زاناميوير را استنشاق كنند. اسلتاميوير در موارد عفونت سيستميك و يا پنوموني شديد همراه با كلاپس و يا سفت شدن بافت ريهها كه باعث جلوگيري از نفوذ زاناميوير استنشاق شده به تمام نقاط ريه مي شود،تاثير بيشتري نسبت به زاناميوير دارد.با اين وجود بايد هر دو داروي فوق در دسترس باشند زيرا مقاومت متقاطع كاملي بين اين دو دارو وجود ندارد بعنوان مثال ايزولهH5N1 جداشده از دختريچه ويتنامي كه نسبت به اسلتاميوير مقاوم بود كاملا به زاناميوير حساسيت نشان ميداد. همچنين كاركنان مراكز بهداشتي كه از بيماران مبتلا به عفونت آنفلوانزاي پرندگان تحت درمان با اسلتاميوير مراقبت ميكنند بايد از زاناميوير براي پيشگيري از ابتلا به عفونت H5N1 استفاده كنند.
بيماراني كه شدت بيماري در آنها كم ميباشد براي درمان نيازي به سطوح بالاي خوني دارو ندارند بنابراين ميتوان در اين بيماران از زاناميوير استفاده نمود. سطوح خوني زاناميوير حدوداً 5 بار كمتر از اسلتاميوير ميباشد. اسلتاميوير بيشتر در بيماران مبتلا به عفونت سيستميك يا پنوموني شديد كه نيازمند سطوح خوني بالاي دارو ميباشند استفاده ميشود. متاسفانه ساير فرمولاسيونهاي زاناميوير و داروي جديد پراميوير (peramivir) كه يك مهاركننده نورآمينداز جديد ميباشد هنوز در بازار در دسترس نميباشند. در مطالعات پيش باليني تزريق داخل وريدي زاناميوير حتي تزريق مقادير بالاتر از mg1200 در روز به خوبي تحمل شده است و سطح بالايي از زاناميوير در خون و ترشحات تنفسي ديده شده است و در عفونتهاي تجربي آنفلوانزا در انسان به خوبي موثر بوده است. نكتهاي كه بايد به آن دقت شود اين است كه در بيماراني كه در آنها بافت ريهها سفت شده است چنانچه زاناميوير در آنها بصورت استنشاقي مصرف گردد سطح سرمي آن پايين خواهد بود و از لحاظ تئوري اين احتمال وجود دارد كه در اين حالت ويروسهاي مقاوم به زاناميوير ظهور يابند. اين ويروسهاي مقاوم به زاناميوير ميتوانند به اسلتاميوير نيز مقاوم باشند.
دستهاي از داروها كه براي درمان پنومونيهاي ويروسي استفاده ميشوند تعديلكنندههاي ايمني (immunomodulators)نظيركورتيكواستروئيدها(corticosteroids)ميباشند.از كورتيكواستروئيدها در تعداد كمي از مبتلايان به پنوموني ناشي از H5N1 كه قند خون بالايي (hyperglycemia) داشتند استفاده گرديده است اين بيماران به ترتيب 3 هونگكونگي (2 نفر جان باختند) ، 7 ويتنامي (6 نفر جان باختند) و 8 تايلندي (6نفر جان باختند) بودند. با اينكه آزاد شدن بيش از حد سيتوكينها (cytokines) در ايجاد پنوموني ناشي از H5N1 نقش دارد ولي شواهد نشان ميدهند كه تجويز كورتيكو استروئيدها يا ساير تعديلكنندههاي ايمني نقش مفيدي در مديريت عفونتهاي شديد H5N1 ندارند.
- كنترل عفونت در تاسيسات بهداشتي
واگيري سندرم فوق حاد تنفسي يا SARS(sever acute respirafory syndrome) از اواخر سال 2002 تا اواسط سال 2003، آسيبپذيري كاركنان مراكز بهداشتي را در برابر بيماريهاي عفوني به روشني نشان داد. از طرفي بيمارستانهايي كه مراكز نگهداري بيماران مبتلا به چنين بيماريهايي هستند ميتوانند خود منبع انتشار عفونتها در سطح جوامع باشند. بنابراين كنترل عفونت بيمارستاني يكي از اركان مهم مديريت بيماريهاي عفوني ميباشد. در مورد بيماران مشكوك به عفونت و مبتلايان به عفونت آنفلوانزاي پرندگان سازمان بهداشت جهاني پيشگيري از تماس مستقيم با فرد بيمار و ترشحات تنفسي آن را به عنوان دو اقدام كليدي در جلوگيري از انتقال بيماي آنفلوانزاي پرندگان توصيه نموده است. ويروسهاي آنفلوانزاي انسان ميتوانند همراه با گردو غبار و قطرات ريز تنفسي كه در اثر عطسه و سرفه به هوا پراكنده ميشوند منتقل ميشوند ولي هنوز مشخص نميباشد كه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان نيز بدين روش انتقال مييابند يا خير.براساس يافته هاي اخير درگيري دستگاه گوارش و وجود اسهال شديد همراه با حجم بالاي ويروس در مدفوع تعدادي از بيماران مبتلا به عفونت H5N1 ديده ميشود.
يافتههاي باليني – آسيبشناسي بدست آمده از واگيري SARS در هونگكونگ نشان داد كه شبكه فاضلاب و تهويه نامناسب بيمارستانها باعث انتقال ذرات مملو از ويروس از طريق هوا ميشوند. از ديگر موارد عفونتهاي آزمايشگاهي و بيمارستاني آنفلوانزا در انسان ميتوان به عفونت يك كارگر آزمايشگاه با تحت تيپ H7N2 پس از كالبدگشايي شيرهاي دريايي اشاره نمود. همچنين تصور ميشود منبع واگيري سويه H1N1 در سال 1977 يك آزمايشگاه در كشور روسيه بوده است. در سال 2005 نيز يك ايزوله H2N2 اشتباهاً به آزمايشگاههاي 18 كشور دنيا ارسال گرديد. بنابراين عدم رعايت صحيح اقدامات احتياطي توسط آزمايشگاهها نيز ميتواند باعث بروز پاندمي گردد. خوشبختانه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به راحتي توسط ضدعفونيكنندههاي رايج غيرفعال ميشوند و سازمان بهداشت جهاني جديداً استفاده از هيپوكلريت سديم %1 يا الكل %70 را براي ضدعفوني برعليه آنفلوانزاي پرندگان توصيه كرده است.
پيشگيري
اخيراً بيشترين توجه بر روي كنترل آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان در حيوانات ميباشد. كنترل دقيق جابهجايي پرندگان و ماكيان و جلوگيري از قاچاق آنها يك مسئله بسيار مهم در كنترل انتشار درون منطقهاي آنفلوانزاي پرندگان ميباشد. حمل مناسب ماكيان و رعايت اصول بهداشتي توسط كاركنان (نظير شستن دستها) و واكسيناسيون افرادي كه با پرندگان در تماس هستند اقدامات احتياطي اساسي هستند كه بايد حتماً انجام گيرند. در بعضي موارد استفاده از يك واكسن H5 در طيور ميتواند از انتقال ويروس در مزرعه جلوگيري كند. تاكنون هيچ واكسن آنفلوانزا H5 براي مصرف انساني مجوز دريافت نكرده است. واكسن غيرفعال H5N3 در انسان به خوبي آزمايش شده است واكسن غيرفعال H5N3 حاوي ياور MF59 (MF59-adjuvanted vaccine) در داوطلبان ايمنيزايي مناسب همراه با توليد پادتنهاي خنثيكننده H5N1 داشته است. واكسن نوتركيب با كولوويروس – H5 (recombinant baculouvirus – expressed H5)
حامل نيز در انسان ايمنيزايي خوبي داشته است. در اين واكسن ژن هماگلوتينين تحت تيپ H5 به داخل با كولوويروس بيان ميشود. از ديگر واكسنهايي كه نامزد استفاده در انسان ميباشند و در حيوانات آزمايشگاهي موثر بودهاند ميتوان به واكسن H5N1 توليد شده بوسيله ژنتيك معكوس (reverse genetic) اشاره نمود. زماني كه واكسن موثر براي انسان وجود ندارد استفاده از داروهاي ضدويروس براي پيشگيري از آنفلوانزاي پرندگان تنها راهحل ميباشد. در طي واگيري H7N7 هلند داروي اسلتاميوير در افراد در خطر نظير كارگران مزارع عفوني كه مسئول كشتار پرندگان عفوني بودند، كاركنان مراكز بهداشتي و افراد در تماس (بويژه افراد خانواده) با يك بيمار مبتلا به پنوموني ناشي از H7N7 براي پيشگيري از عفونت مصرف گرديد. نتايج نشان داد در افرادي كه اسلتاميوير دريافت كرده بودند خطر عفونت آنفلوانزاي پرندگان كمتر شده بود و ميزان عفونت در افرادي كه اسلتاميوير دريافت كرده بودند %6/2 و در افرادي كه مصرف نكرده بودند %6/9 بود.
دكتر مهدي بوربور،عضو گروه علمي شركت تلاونگ
ويروسهاي آنفلوانزا جزء خانواده ارتوميگزوويريده (orthomyxoviridae) بوده و داراي 3 تيپ C,B,A ميباشند. ژنوم ويروسهاي آنفلوانزا RNA تك رشتهاي با مفهوم منفي و قطعه قطعه ميباشد. ژنوم ويروسهاي آنفلوانزا A از 8 قطعه ژني تشكيل شده كه 11 پروتئين ويروسي را رمزگذاري ميكنند. اين پروتئينها شامل پروتئينهاي پليمرازي(PA ،PB1،PB1_F2 ،PB2) نوكلئوپروتئين (NP) ، گليكوپروتئين هماگلوتينين (HA) ، گليكوپروتئين نورامينيداز (NA) ، پروتئينهاي ماتريكس (M2-M1) و پروتئينهاي غيرساختماني (NS1-(NS2 مي باشند.گليكوپروتئين هاي HA و NA آنتيژنهاي اصلي ويروسهاي تيپ A آنفلوانزا ميباشند و ويروسهاي آنفلوانزاي A براساس تحت تيپ HA به 16 تحت تيپ (H1-H16) وتحت تيپ NA به 9 تحت تيپ (N1-N9) قسيم ميشوند. هماگلوتينين در اتصال و ورود ويروس آنفلوانزا به داخل سلول ميزبان نقش دارد و اين عمل را از طريق پيوند با گيرندههاي اسيد سياليكي موجود بر روي سطح سلول ميزبان انجام ميدهد. همچنين هماگلوتينين اصليترين آنتيژن ويروس آنفلوانزا ميباشد كه توسط ايمني همورال ميزبان شناسايي شده و بر عليه آن پادتن خنثيكننده ترشح ميشود. عوامل مختلفي در تعيين طيف ميزبانان ويروسهاي آنفلوانزا نقش دارند كه يكي از آنها هماگلوتينين ميباشد. تمايل اتصال هماگلوتينين با گيرندههاي اسيد سياليكي مختلف، تعيينكننده ويژگيهاي ميزباني تحت تيپهاي مختلف ويروسهاي آنفلوانزا ميباشد. ويروسهاي آنفلوانزاي انسان تمايل بالايي براي اتصال با گيرندههايي دارند كه در آنها اسيد سياليك بوسيله پيوندهاي 2,6 _آلفا به گالاكتوز متصل ميباشد. اين گيرندهها، گيرندههاي غالب در سلولهاي اپيتليال دستگاه تنفس انسان ميباشند در حالي كه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان تمايل بالايي در اتصال به گيرندههايي دارند كه در آنها اسيد سياليك توسط پيوندهاي 2,3 _آلفا به گالاكتوز متصل ميباشد و اين گيرندهها به فراواني در روده اردك وجود دارند. تمايل ويروسهاي آنفلوانزا به گيرندههاي اسيدسياليكي مختلف يكي از عواملي است كه بصورت يك سد ميزباني عمل كرده و از انتقال ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان و بالعكس جلوگيري ميكند. حضور هر دو گيرنده 2,3 _آلفا و 2,6 _آلفا در اپيتليوم ناي خوك باعث شده است كه اين حيوان به عنوان يك ظرف مخلوطكننده در نظر گرفته شود و در صورت عفونت همزمان خوك با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان و پرندگان، اين ويروسها قطعات ژني خود را مبادله كرده و ويروسهاي آنفلوانزاي جديد بوجود بيايند.مرغها نيز احتمالاً نقش مشابهي را دارند زيرا هر دو گيرنده 2,3 _آلفا و 2,6 _آلفا در اپتيليوم ريهها و روده مرغها وجود دارند. در دستگاه تنفس انسان گيرندههاي 2,3 _آلفا در سلولهاي مژكدار و گيرندههاي 2,6 _آلفا در سلولهاي غيرمژكدار قرار دارند بنابراين ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان ميتوانند در انسان عفونت ايجاد كنند. تغيير تنها يك اسيد آمينه در گليكوپروتئين H5 كافي است تا ويژگيهاي اتصال به گيرنده ويروسهاي H5N1 تغيير كند و بدين ترتيب به راحتي سد ميزباني ناشي از اختلافات موجود بين ويژگيهاي اتصال به گيرنده ويروسهاي آنفلوانزاي مختلف كه از انتقال بين گونهاي ويروسهاي آنفلوانزا جلوگيري ميكند شكسته ميشود.
ويروسهاي آنفلوانزا پس از تكثير در داخل سلول به سطح سلول انتقال مييابند تا از آنجا رها شده و به ساير سلولها هجوم آورند و در اين بين نورآمينيداز باعث شكستن پيوندهاي قندي بين ويروسهاي آنفلوانزا و گيرندههاي اسيد سياليكي سطح سلول ميشود. مهار نورآمينيداز سبب ميشود پيوندهاي قندي فوق شكسته نشده و ويرونهاي آنفلوانزا نتوانند از سلول رها شوند. بنابراين نورآمينيداز نقطه هدف داروهاي مهاركننده نورآمينيداز كه داروهاي اصلي درمان و پيشگيري آنفلوانزا هستند ميباشد. اسلتاميوير (Oseltamivir) و زاناميوير (Zanamivir) از اين دسته ميباشند. بررسي بر روي يك ايزوله H5N1كه از يك دختر بچه ويتنامي جدا گرديده بود حاكي از مقاومت اين ويروس در برابر اسلتاميوير و حساسيت آن به زاناميوير بود. تعيين توالي اسيدهاي آمينه نورامينيداز اين ويروس نشان ميداد كه در موقعيت 274 جهشي صورت گرفته و اسيد آمينه تيروزين جايگزين اسيد آمينه هيستيدين شده است. پروتئين M2 يك كانال يوني ميباشد كه نقش آن اسيدي نمودن PH داخل ويروس ميباشد. اسيدي شدن داخل ويروس سبب جدا شدن پروتئينهاي ماتريكس (M1) از نوكلئوپروتئين (NP) ميشود كه اين جدا شدن براي رها شدن ژنوم ويروس از داخل كپسيد (uncoating) ضروري ميباشد. از طرفي كانال يوني M2 در بلوغ گليكوپروتئينهاي هماگلوتينين در داخل شبكه ترانس گلژي نقش مهمي دارد. پروتئين M2 نقطه هدف داروهاي آنفلوانزاي خانواده آدامانتان (Adamantanes) شامل آمانتادين (amantadine) و ريمانتادين (rimantadine) ميباشد. جهش در پروتئين M2 و جايگزيني اسيد آمينه آسپارژين به جاي سرين در موقعيت 31 باعث مقاومت ويروس آنفلوانزا در برابر آمانتادين ميشود و اين مقاومت در ايزولههاي H5N1 جدا شده از اواخر سال 2003 به بعد در جنوب شرقي آسيا ديده ميشود. پروتئين PB1_F2 با فعال كردن ميتوكندريهاي سلول ميزبان سبب آپوپتوز سلول عفوني (Apoptosis) ميشود.
به نظر ميرسد گليكوپروتئين هماگلوتينين (HA) و پروتئين پليمرازي بازي 2 (PB2) در تعيين طيف ميزبانان و حدت ويروسهاي آنفلوانزا نقش مهمي دارند.
يكي از ويژگيهاي برجسته ويروسهاي آنفلوانزاي A وقوع تغييرات آنتيژني بصورت تغييرات جزئي آنتيژني (Antigenic drift) و جابهجايي قطعات ژني (Antigenic shift) در آنها ميباشد. تغييرات جزئي آنتيژني عبارت است از تغييرات نسبتاً ناچيز در آنتيژنزايي گليكوپروتئينهاي HA و NA. اين تغييرات در اثر جهشهاي نقطهاي ايجاد ميشوند. اين جهشها بصورت مداوم بوده و در اثر فشار انتخابي سيستم ايمني ميزبان بر روي ويروس اتفاق ميافتند. تغييرات جزئي آنتيژني باعث ميشوند كه هر ساله واكسنهاي آنفلوانزاي جديد با توجه به خصوصيات آنتيژني ويروسهاي آنفلوانزاي در حال گردش تهيه شوند. براي مثال در سال 2005-2004 در نيم كره شمالي از ويروس A/Fujian/411/2002/H3N2 براي تهيه واكسن براي انسان استفاده شد ولي در سال 2006-2005 از ويروس A/california/7/2002/H3N2 استفاده گرديد.
جابهجايي قطعات ژني عبارت است از بازآرائي (reassortment) بين قطعات ژني ويروسهاي آنفلوانزاي مختلف كه ميتواند باعث ظهور ويروسهاي جديد شود. چنانچه جمعيتهاي انساني نسبت به اين ويروسهاي بازآرايي شده جديد ايمني كمي داشته و يا اصلاً ايمني نداشته باشند و اين ويروسها بتوانند از فردي به فرد ديگر منتقل شوند احتمال بروز پاندمي آنفلوانزا (Pandemic) وجود دارد. مهمترين پاندميهايي كه در 100 سال اخير روي دادهاند شامل پاندمي 1919-1918 (H1N1) پاندمي 1957 (H2N2) و پاندمي 1968 (H3N2) ميباشند. اين احتمال وجود دارد كه يك ويروس آنفلوانزاي پرندگان نظير تحت تيپ H5N1 در اثر جهشهاي مكرر بدون ايجاد بازآرايي ژني با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان بتواند با انسان سازگاري يافته و باعث پاندمي شود.
تغيير همهگيري شناسي؛ تغيير بيماريزايي
پرندگان آبزي مخازن طبيعي تمام تحت تيپهاي آنفلوانزا A ميباشند. ويروسهاي آنفلوانزا در بدن پرندگان آبزي در يك حالت سكون تكاملي قرار دارند و بدون اينكه باعث بيماري باليني در پرندگان آبزي شوند تكثير يافته و با حجم بالايي همراه با مدفوع اين پرندگان دفع ميشوند. عفونت انسان با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان اكثرا در اثر انتقال مستقيم اين ويروسها از پرندگان عفوني به انسان روي دادهاند. موارد تكگيري از عفونت انسان با ويروسهاي H7N7 در اثر انتقال مستقيم از حيوانات به انسان يا بطور تصادفي در آزمايشگاه روي داده است كه عمدتاً سبب التهاب ملتحمه (conjunctivitis) شدهاند.
در همهگيري تحت تيپ H7N3 بين سالهاي 2003-1999 در كشور ايتاليا %8/3 (7 نفر از 85 كارگر مرغداري) از لحاظ سرمشناسي علائم عفونت با تحت تيپ H7 را نشان ميدادند. كه تنها در 1 نفر از آنها التهاب ملتحمه مشاهده گرديد و سايرين فاقد علائم باليني بودند. اولين مورد انتقال مستقيم ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان در سال 1997 در هونگگونگ روي داد كه در طي آن 18 نفر بيمار شدند و 6 نفر از آنها جان باختند. اين واگيري با حذف 5/1 ميليون مرغ كنترل گرديد. ويروسهاي H5N1 در سال 2002-2001 بار ديگر ظاهر شدند ولي اين بار هيچ موردي از عفونت انسان گزارش نگرديد. مورد ديگري از عفونت H5N1 در هونگكونگ مربوط ميشد به يك خانواده 5 نفره كه پس از بازگشت از استان Fujian كشور چين عفونت در آنها گزارش گرديد. دختر 7 ساله اين خانواده در چين در اثر يك پنوموني ناشناخته فوت كرده بود. با انجام آزمايشات ويروسشناسي، پنوموني و سندرم سختي تنفسي حاد يا ARDS ناشي از عفونت H5N1 در پدر اين خانواده تائيد گرديد.
در دسامبر 2003 يك واگيري H5N1 در ميان ماكيان كره جنوبي روي داد كه پس از مدت كوتاهي باعث بوجود آمدن يك واگيري گسترده در كشورهاي ويتنام، ژاپن، تايلند، لائوس، كامبوج، چين، اندونزي و مالزي گرديد. در اين زمان انتقال مستقيم تحت تيپ H5N1 از طيور به انسان در قالب 3 موج بوقوع پيوست و در آنها 133 نفر عفوني شدند كه 68 نفر از آنها در تايلند، كامبوج، اندونزي و چين جان باختند. در همين زمن واگيريهاي ديگري با دخالت تحت تيپهاي H7 و H9 در پاكستان و H5N2 در تايوان روي دادند كه از حدت كمتري برخوردار بودند.
همهگيري اخير تحت تيپ H5N1 از 2 نظر حائز اهميت ميباشد. نخست وسعت جغرافيايي گسترده و غيرقابل پيشبيني اين همهگيري ميباشد. جنوب چين مركز ويروسهاي آنفلوانزاي فوق حاد انسان و پرندگان ميباشد.از سال 2004 ويروسهاي H5N1 از جنوب چين به سمت مرزهاي شمالي و غربي اين كشور هجوم آوردند و باعث آلودگي كشورهاي مغولستان، روسيه، قزاقستان، تركيه و روماني گرديدند.
نكته دوم تغييرات ژنتيكي ويروسهاي H5N1 و به دنبال آن تغيير اكولوژي و ميزبانان اين ويروسها ميباشد. از سال 2002 عفونتهاي H5N1 باعث تلف شدن پرندگان آبزي هونگكونگ شدهاند و اين مطلب در واگيري اخير H5N1 در آسيا و اروپا نيز ديده ميشود.
مطالعات انجام شده بر روي ويروسهاي H5N1 جمعآوري شده از جنوب شرق آسيا در بين سالهاي 2004-2003 نشان دادند كه اين ويروسها نه تنها در دستگاه گوارش اردكها بلكه در دستگاه تنفس آنها نيز تكثير يافته و عفونت ايجاد ميكنند و حجم ويروس در ناي اردكها بيش از كلواك آنها ميباشد. در مطالعات گذشته مشخص شده بود كه اردكها بين 5-2 روز ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان را دفع ميكنند ولي مطالعات جديد نشان ميدهند كه اردكها تا 17 روز پس از عفونت، ويروسهاي H5N1 را دفع ميكنند. مطلب مهمتر اين است كه ويروسهاي H5N1 اخير حدت بالاتري براي پستانداران دارند و باعث تلف شدن گربههاي اهلي و وحشي در آزمايشگاه و پاركهاي طبيعي شدهاند. اين افزايش حدت به دليل تغيير يكسري اسيدهاي آمينه پروتئين PB2 (مثلاً جايگزيني) آسپارژين با اسيد آسپارتيك در موقعيت 701 و ليزين با گلوتاميك اسيد در موقعيت 627) ميباشد.
ويروسهاي H5N1 ميتوانند باعث عفونت سيستميك در موش و موش خرما شده و عفونت به اندامهايي غير از ريه نظير مغز منتشر ميشود.ازسال 1997 ژنوتيپ z در ويروسهاي H5N1 جنوب چين ظاهر گرديده است و ژنوتيپ غالب را در اين ناحيه به خود اختصاص داده است. بسياري از سويههاي ژنوتيپ z داراي ژن M2 جهش يافته ميباشند و در مقابل داروهاي خانواده آدامانتان مقاوم هستند.
در سالهاي اخير ساير ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به جز تحت تيپ H5N1 نيز باعث عفونتهاي باليني در انسان شدهاند. ويروس H9N2 در سال 1999 باعث ايجاد بيماري آنفلوانزا در 2 هونگ كونگي گرديد. در سال 2004 تحت تيپ H7N3 باعث عفونت 2 كارگر مرغداري در كشور كانادا شد. بزرگترين واگيري ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان در انسان به جز تحت تيپ H5N1 مربوط به تحت تيپ H7N7 ميباشد كه در سال 2003 در كشور هلند باعث مرگ 1 دامپزشك شد. آزمايش ويروسشناسي در 89 نفر ديگر مثبت اعلام گرديد.
اصليترين راه انتقال ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان، تماس مستقيم غشاءهاي مخاطي انسان با ترشحات و فضولات پرندگان عفوني يا محصولات آلوده طيور ميباشد. بررسيها نشان ميدهد كه در مواردي نادر كاركنان كشتارگاه نيز با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان عفوني مي شوند. به نظر ميرسد اصليترين محل ورود ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به انسان دستگاه تنفس فوقاني و ملتحمه (conjunetivae) باشند. همچنان كه در عفونتهاي H7N7 و H7N3 راه اصلي ورود ويروس به بدن افراد عفوني غشاء ملتحمه بوده است. تصور بر اين است كه عفونت سيستم دستگاه تنفس فوقاني انسان با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان زماني روي ميدهد كه شخص با حجم بالايي از ويروس در تماس باشد نظير كارگران كشتارگاهها ولي با اين همه اهميت اين موضوع هنوز نامشخص ميباشد. تاكنون انتقال انسان به انسان ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان بصورت تكگير و بسيار ضعيف روي داده است. در واگيري سال 1997 هونگكونگ عفونت H5N1 از يك شخص بيمار به يكي از اعضا خانوادهاش كه هيچ سابقه تماس با طيور را نداشت انتقال يافت. همين طور %7/3 كاركنان مراكز بهداشتي كه از بيماران مبتلا به H5N1 مراقبت بعمل ميآوردند سرم مثبت (seropositive) بودند. در واگيري اخير H5N1 در جنوب شرقي آسيا احتمال انتقال انسان به انسان مطرح شده است ولي 2 مطالعه بر روي كاركنان مراكز بهداشتي اين مطلب را رد نمودند. مدارك موجود حاكي از انتقال انسان به انسان تحت تيپ H7N7 در واگيري سال 2003 كشور هلند ميباشد كه در طي آن 3 مورد انتقال ويروس به اعضاء خانواده (2 مورد التهاب ملتحمه و 1 مورد بيماري شبه آنفلوانزا) گزارش گرديد.
علائم باليني و مديريت آنها
- ويژگيهاي باليني و آسيبشناسي
عمده علائم باليني عفونتهاي آنفلوانزا به تحت تيپ عامل بيماري بستگي دارد. عفونتهاي H7N7 اكثراً در انسان باعث التهاب ملتحمه و به ميزان كمتر باعث يك بيماري شبه آنفلوانزا شدهاند. در واگيري سال 2003 كشور هلند، 82 نفر از 89 بيمار (%1/92) مبتلا به التهاب ملتحمه و بقيه آنها مبتلا به يك بيماري شبه آنفلوانزا بودند. در اين واگيري يك دامپزشك 2 روز پس از بازديد از يك مزرعه ماكيان، علايم يك بيماري شبه آنفلوانزا را نشان داد و در طي 7 روز اين بيماري به يك پنوموني شديد تبديل گشت. پنوموني اين دامپزشك به درمان پاسخ نداده و 15 روز پس از بازديد از مزرعه عفوني در اثر ADRS جان باخت. در واگيري H5N1 هونگ كونگ در سال 1997 در همان ابتداي دوره بيماري علائم واضح آنفلوانزا در بيماران ديده ميشد و در بعضي از بيماران التهاب ملتحمه ديده ميشد. دامنه سن بيماران 1 تا 69 سال (ميانگين سني 2/17 سال) بود و سن 11 بيمار از 18 بيمار 14 سال و كمتر بود. در تعدادي از بيماران علائم گوارشي بصورت درد شكم، اسهال، استفراغ برجسته بود از مجموع بيماران 7 بيمار پس از بروز يك بيماري شبه آنفلوانزا بهبود يافتند و در 11 بيمار ديگر بيماري به سمت يك پنوموني شديد پيشرفت نمود و در نهايت 6 بيمار به دليل ARDS يا نارسايي در چندين اندام بدن جان باختند. سندرم ري (Reye) و خونريزي ريوي از ديگر عوارض عفونت H5N1 در اين بيماران بود. سن بالا، تاخير در بستري شدن، پنوموني، كاهش لوكوسيتها (Leukopenia) و لنفوسيتها (Lymphopenia) فاكتورهاي خطرسازي بودند كه در موارد شديد بيماي ديده ميشدند. آمانتادين به 8 بيمار تجويز شده بود ولي تاثير مفيد آن تائيد نگرديد. در واگيري H5N1 سال 2004، موارد عفونت انساني در چند كشور جنوب شرقي آسيا گزارش گرديد. در بيماران ويتنامي دامنه سني 5 تا 24 سال و ميانگين آن 7/13 سال بود. در ميان 12 بيمار تائيد شده تايلندي ميانگين سني 12 سال و دامنه آن 2 تا 58 سال بود. سابقه تماس با طيور در اين بيماران 58 تا 90 درصد بود. شروع بيماري بطور متوسط 3 تا 4 روز پس از تماس با طيور (دامنه 2 تا 8 روز) بود. تب در تمام بيماران عموميت داشت. زمان آغاز بيماري تا بستري شدن 1 تا 8 روز (بطور متوسط 3 تا 8 روز) بود. اسهال علامت مهمي بود كه در 42 تا 70 درصد بيماران حضور داشت. در ميان بيماران ويتنامي يك مورد اسهال شديد در يك پسر بچه 4 ساله ويتنامي ديده شد. خواهر اين پسربچه 2 هفته پيش در اثر عفونت H5N1 فوت كرده بود. هر دو كودك در اثر عفونت منتشر و آنسفاليت (encephalitis) جان باختند. كاهش لنفوسيتها و ترومبوسيتها (Thrombocytopenia) يافتههاي معمول در تمام بيماران بود و اين يافتهها شاخصهاي پيشآگهي براي ARDS و مرگ بودند. راديوگرافي سينه تمام بيماران غيرمعمول بود و ارتشاح بينابيني (interstitial infiltration) ارتشاح لوبهاي ريه (lobar infiltration) ، كلپس و سفت شدن ريه و حضور هوا در نايژهها (air bronchograms) ديده ميشد. در بيماراني كه از تنفس مكانيكي استفاده ميكردند حضور هوا در فضاي جنب (phenumothorax) اتفاق ميافتاد. در بيماران تايلندي زمان متوسط بين شروع بيماري و ظهور ARDS 6 روز (دامنه 4 تا 13 روز) بود. درصد تلفات در بيماران ويتنامي و تايلندي 67 تا 80 درصد و مدت زمان بين شروع بيماري و مرگ 4 تا 30 روز بود. هنوز درصد وقوع عفونتهاي بدون علامت يا خفيف H5N1 در برابر وقوع پنوموني ناشي از H5N1 مشخص نميباشد. يافتههاي كالبدگشايي در 2 بيمار هونگكونگي شامل تخريب چندين اندام، انعقاد عروقي منتشر (disseminated intravascular coagulation) ، نكروز و آتروفي بافت لنفوئيدي و تخريب منتشر آلوئولها بود و سندرم فاگوسيت گلبولهاي خون (Hemophagocytic syndrome) يك يافته دائمي بود. در يك پسربچه تايلندي جان باخته، با انجام آزمايش RT-PCR (reverse transcription-polymerase chain reaction) RNA ويروس H5N1 در ريهها، روده و طحال رديابي گرديد ولي تكثير فعال ويروس تنها به ريهها و روده محدود ميشد. تصور ميشود كه حضور ويروس H5N1 در روده عامل بروز اسهال در بيماران باشد.
ويروسهاي H5N1 در مقايسه با ويروسهاي پاندميهاي گذشته باعث بيماري شديدتر و درصد تلفات بالاتري ميشوند كه دليل آن روشن نميباشد. يك دليل احتمالي اين ميتواند باشد كه تحت تيپ H5N1 به تازگي وارد جمعيتهاي انساني شده است و انسان ها هيچ ايمني محافظتكنندهاي در برابر اين تحت تيپ نداشتهاند ولي اين دليل كافي نميباشد. توانايي تحت تيپ H5N1 در ايجاد عفونت منتشر از جمله ويرمي (viremia) و آنسفاليت ميتواند يك عامل مهم حدت بالاي اين تحت تيپ باشد.
در عفونتهاي H5N1 انسان ترشح سيتوكينهاي پيش التهابي شديداً افزايش مييابد و اين باعث افزايش تخريب بافتي ميگردد.
- رهيافت باليني و تشخيص آزمايشگاه
هيچ شناسه ويژهاي (pathognomonic sign) براي عفونتهاي H5N1 در انسان وجود ندارد. يافتههاي باليني، آزمايشگاهي و راديولوژي عفونت H5N1 از ساير عوامل ايجاد كننده بيماري آنفلوانزا، پنوموني حاد و يا ARDS قابل تمايز نميباشد. تنها مشخصهاي كه ميتواند باعث مشكوك شدن به عفونت آنفلوانزاي پرندگان در بيمار شود رابطه همهگيري شناسي بين فرد بيمار با مناطقي كه آنفلوانزاي پرندگان در آنجا بومي است و سابقه تماس با پرندگان ميباشد. بنابراين در بيماران مشكوك به عفونت آنفلوانزاي پرندگان، سابقه تماس با حيوانات و مسافرت به مناطق آلوده بايد مشخص گردد و در صورت وجود اين سابقه بايد بررسيهاي راديولوژيكي و ميكروبيولوژيكي مناسب همراه با در نظر گرفتن احتياطات لازم انجام گيرد. بيماراني كه مبتلا به يك بيماري شبه آنفلوانزاي خفيف ميباشند تا زماني كه نتايج بررسيهاي آزمايشگاهي مشخص گردد بايد در مكانهاي ايزوله و تحت مراقبتهاي ويژه و دائمي قرار گيرند. بايد سريعاً راديوگراف قفسه سينه گرفته شود تا در صورت عدم درگيري ريهها اقدامات لازم براي جلوگيري ازآن صورت گيرد. تصميمگيري براي بستري نمودن يا عدم آن براساس شدت بيماري باليني، امكان تماس با بيمار و پيگيري شرايط بيمار و همينطور احتمال وجود عفونت آنفلوانزاي پرندگان ميباشد. بيماراني كه مبتلا به پنوموني حاد هستند و مشكوك به عفونت آنفلوانزاي پرندگان مي باشند بايد تحت درمان با داروي اسلتاميوير و يك آنتي بيوتيك وسيع الطيف نظير يك بتالاكتام به همراه يك ماكروليد قرار گيرند. تشخيص قطعي عفونت آنفلوانزاي پرندگان در انسان براساس مثبت بودن كشت ويروسي نمونههاي باليني گرفته شده از بيماران و يا افزايش تيتر سرمي پادتنهاي خنثي كننده ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به ميزان 4 درجه ميباشد. اين آزمايشات در آزمايشگاههايي بايد انجام گيرد كه از لحاظ سلامت زيستي (biosafty) در وضعيت 3+ قرار داشته باشند. بايد 14 روز پس از شروع بيماري نمونه سرمي از بيماران گرفته شود. چنانچه جواب آزمايش پادتنهاي خنثيكننده مثبت باشد براي تائيد آن آزمايش
baculovirus – expressed recombinant H5 western blot
انجام ميگيرد. متاسفانه اين آزمايشات به راحتي در دسترس نميباشند و پاسخ سريعي نيز نميدهند ولي بايد در موارد مشكوك انجام گيرند زيرا اطلاعات مهمي را در مورد حساسيت سويههاي ويروس به تشخيص سريع عفونت آنفلوانزاي پرندگان براساس رديابي آنتيژن ويروس يا انجام آزمايش PCR بر روي سوآبهاي گرفته شده از ناي يا ترشحات بيني – حلقي (Nasopharyngeal aspirate) ميباشد.
رديابي آنتيژن ويروس آنفلوانزا در نمونهها توسط آزمايشات
indirect immunofluorescence
enzyme immunoassays
rapid immuno chromatographicassays
انجام ميگيرد. متاسفانه كيتهاي تشخيصي موجود در بازار آنتيژن نوكلئوپروتئين (NP) ويروس آنفلوانزا را رديابي ميكنند و از آنجائي كه NP بين تمام ويروسهاي آنفلوانزاي تيپ A تقريباً مشابه ميباشد بنابراين اين كيتها نميتوانند ويروسهاي آنفلوانزاي انسان را از ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان متمايز كنند و نيز نميتوانند تحت تيپ ويروسهاي آنفلوانزا را مشخص نمايند. حساسيت اين كيتها در رديابي عفونت H5N1 بين %3/33 تا %7/85 متغير ميباشد. نمونههاي مثبت بايد براي تعيين تحت تيپ مورد بررسي قرار گيرند. در حال حاضر مطمئنترين آزمايش براي رديابي سريع ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان آزمايش RT-PCR ميباشد. پروتكلهاي مختلفي براي انجام آزمايش RT-PCR به منظور رديابي تمام ويروسهاي آنفلوانزاي A يا ژنهاي اختصاصي H5 و N1 وجود دارد. اين آزمايش را ميتوان بر روي نمونههاي پلاسمايي، مايع مغزي نخاعي، بافتها، مدفوع بعلاوه ترشحات تنفسي انجام داد.
- درمانهاي ضد ويروسي و جانبي
داروهاي خانواده آدامانتان ( آمانتادين و ريمانتادين ) و داروهاي مهاركننده نورامينيداز ( اسلتاميوير و زاناميوير ) رايجترين داروها براي پيشگيري و درمان عفونت آنفلوانزا ميباشند. داروهاي آدامانتان بر عليه ويروسهاي آنفلوانزاي Aو B موثرند. معمولاً به 2 دليل داروهاي آدامانتان داروهاي انتخابي عفونتهاي آنفلوانزاي پرندگان نميباشند. نخست اينكه بدنبال استفاده درماني از داروهاي آدامانتان سريعاً مقاومت در برابر آنها ايجاد ميشود و ويروسهاي مقاوم بوجود آمده بسيار مسري و بيماريزا ميباشند. نشان داده شده است كه تا %30 بيماران مبتلا به آنفلوانزاي A انسان كه با آمانتادين درمان ميشوند ويروسهاي مقاوم به آمانتادين را دفع ميكنند كه گاهي اين اتفاق 2 تا 3 روز پس از شروع درمان روي ميدهد. اين ويروسهاي مقاوم ميتوانند به راحتي به اطرافيان منتقل گردند. دوم اينكه اكثر ايزولههاي H5N1 كه اخيراً از كامبوج، تايلند و ويتنام جدا شدهاند داراي ژن M2 جهش يافته ميباشند و در برابر داروهاي آدامانتان مقاوم هستند. اين ويروسها متعلق به شاخه (clade) هندو چين ميباشند ولي ويروسهاي شاخه چين – اندونزي كاملاً نسبت به آمانتادين حساس ميباشند. بنابراين در جوامعي كه سويههاي H5N1 در حال گردش در آنها نسبت به آمانتادين حساس ميباشند بايد آمانتادين را به عنوان يك داروي پيشگيريكننده در نظر داشت. قابليت نگهداري تا مدت طولاني (بيش از 25 سال) و قيمت ارزان از مزاياي داروي آمانتادين ميباشند.
متاسفانه به دليل شدت بيماري H5N1 در انسان هنوز هيچ آزمايش باليني كنترل شدهاي براي ارزيابي تاثير داروهاي مهاركننده نورآمينيداز در انسان صورت نگرفته است و دانستههاي فعلي بر پايه نتايج بدست آمده از حيوانات آزمايشگاهي و شرايط آزمايشگاه ميباشند. داروهاي اسلتاميوير و زاناميوير در پيشگيري از مرگ و كاهش تلفات ناشي از H5N1 در حيوانات آزمايشگاهي موثر ميباشند. هرچه اين داروها زودتر مصرف شوند احتمال زنده ماندن حيوانات عفوني بيشتر ميباشد. حداكثر تاثير مهاركنندهاي نورامينيداز زماني بدست ميآيد كه ظرف مدت 48 ساعت پس از عفونت مصرف شوند. اگر اين داروها 6 ساعت پس از عفونت مصرف شوند بسته به مدت تاخير در مصرف، ميزان تاثير دارو كاهش مييابد. با اين حال هنوز اين مدت زمان در مورد عفونت آنفلوانزاي پرندگان در انسان محاسبه نشده است. در بيماران تايلندي مورد بررسي در واگيري سال 2004 آن دسته از بيماراني كه بهبودي كامل يافته بودند نسبت به بيماراني كه جان باخته بودند داروي اسلتاميوير را زودتر دريافت كرده بودند (5/4 روز در مقابل 9 روز).متاسفانه بيماراني كه در مناطق دور افتاده و روستايي كشورهاي درحال توسعه قرار دارند دسترسي كافي به مراكز بهداشتي ندارند و از طرفي بيماراني كه در ابتداي دوره بيماري علائم شبه آنفلوانزا را نشان ميدهند اغلب به تصور اينكه مبتلا به يك آنفلوانزاي ساده ميباشند به پزشك مراجعه نميكنند و اين عوامل باعث شده است كه مهاركنندههاي نورآمينيداز به موقع مصرف نشوند. تاكنون شواهد اندكي از وقوع مقاومت طبيعي در برابر مهاركنندههاي نورآمينيداز وجود دارد و هر دو تحت تيپ N1 و N2 حساسيت بالايي به مهاركنندههاي نورآمينيداز دارند. حساسيت ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان نسبت به مهاركنندههاي نورآمينيداز متنوع ميباشد و به نظر ميرسد كه با نوع نورآمينيداز در ارتباط باشد. ويروسهاي H5N1 جدا شده در سال 1997 و ويروسهاي اخير H5N1 حساسيت مناسبي به مقادير معمولي داروهاي مهاركننده نورآمينيداز دارند. با اين وجود در واگيري ويتنام يك ويروس H5N1 مقاوم به اسلتاميوير گزارش گرديد. اين ويروس از يك دختر بچه بيمار جدا گرديد. اين دختر بچه اسلتاميوير را به مدت 4 روز از زمان تماس با ويروس H5N1 و به ميزان mg75 يك بار در روز بصورت خوراكي دريافت كرده بود. در گليكوپروتئين نورآمينيداز اين ايزوله اسيدآمينه تيروزين جايگزين هيستيدين در موقعيت 274 شده بود. سپس اين دختر مقادير درماني اسلتاميوير (mg75 دو بار در روز به صورت خوراكي) به مدت 7 روز دريافت كرد و پس از آن هيچ ويروسي جدا نگرديد. نشان داده شده است كه مصرف زياد اسلتاميوير در درمان آنفلوانزاي انسان در كودكان سبب ايجاد مقاومت در برابر اين دارو ميشود. بنابراين اگر تعداد بيماران مبتلا به H5N1 افزايش يابد و مصرف اسلتاميوير افزايش يابد احتمال افزايش ويروسهاي مقاوم به استلتاميوير نيز افزايش مييابد. با توجه به اين مطلب استفاده از ساير استراتژيها براي پيشگيري و درمان عفونت آنفلوانزا بسيار ضروري ميباشد. اسلتاميوير و ريمانتادين در جلوگيري از تلفات عفونتهاي H9N2 در حيوانات آزمايشگاهي اثر همكوشي (synergism) بر روي هم دارند و باعث تفويت اثر يكديگر ميشوند ولي اين بررسي بر روي ساير تحت تيپهاي آنفلوانزاي پرندگان صورت نگرفته است. افزايش مقدار مصرف (روزانه mg/kg10 در مقابل mg/kg1) و افزايش دوره درمان با اسلتاميوير (8 روز در مقابل 5 روز) باعث افزايش قابل توجه درصد زنده ماندن حيوانات آزمايشگاهي عفوني با ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان ميشود. بنابراين به احتمال زياد مقادير موردنياز اسلتاميوير در عفونتهاي آنفلوانزاي پرندگان بيشتر از مقادير مورد نياز عفونت با ويروسهاي آنفلوانزاي انسان ميباشد. در بيماراني كه به دليل تاخير در بستري شدن حجم ويروس در بدن آنها بالا است همينطور در بيماراني كه مبتلا به شكل شديد بيماري همراه با شوك هستند و بيماراني كه به دليل وجود اسهال شديد جذب خوراكي اسلتاميوير در آنها پائين است بايد از مقادير بالاي اسلتاميوير استفاده نمود.
با اينكه مقادير بسيار بالاي اسلتاميوير بدون هيچ عوارض جانبي در داوطلبين سالم مصرف شده است ولي در كليه بررسيهايي كه ازمقادير بالاي اسلتاميوير استفاده شود بايد سميت بالقوه دارد پايش (monitoring) شود.
چندين انتخاب در استفاده از مهاركنندههاي نورآمينيداز وجود دارد. يك انتخاب استفاده تركيبي از اسلتاميوير و پروبنسيد (probenecid) ميباشد تا سطح سرمي اسلتاميوير در بدن دو برابر شود. انتخاب ديگر استفاده تركيبي از دو داروي مهاركننده نورآمينيداز با يك مهاركننده نورآمينيداز و يك داروي آدامانتان (در صورت وجود حساسيت ژنوتيپ در حال گردش به داروهاي آدامانتان) و يا استفاده تركيبي از يك مهاركننده نورآمينيداز و داروي ريباويرين (ribavirin) يا ويراميدين (viramidine) ميباشد. ابتدا بايد تاثيرات همكوشي تركيب اين داروها بر روي حيوانات آزمايشگاهي بررسي گردد سپس در انسان مورد بررسي قرار گيرد. ريباويرين براي درمان عفونت با ويروسهاي آنفلوانزا A انسان استفاده شده است. اين دارو بصورت خوراكي، استنشاقي و به ندرت داخل وريدي تجويز ميگردد. ريباويرين مزيت قابل توجهي ندارد و به عنوان يك داروي انتخابي براي درمان آنفلوانزا به آن نگاه نميشود. تنها اطلاعات محدودي از تاثير ريباويرين بر روي ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان آن هم در شرايط آزمايشگاهي وجود دارد اما نشان داده شده است كه در موارد عفونت موش با ويروسهايآنفلوانزا B زماني كه 3 روز پس از آغاز عفونت ريباويرين مصرف ميشد باعث كاهش تلفات ميشد در حالي كه مصرف اسلتاميوير بيتاثير بوده است. تركيب ريباويرين با اسلتاميوير در روز 3 پس از عفونت تاثير مثبتي به همراه نداشته است داروي ويراميدين آنالوگ كربوكساميدين (carboxamidine) داروي ريباويرين ميباشد و مانند ريباويرين يك داروي ضدويروس وسيعالطيف ميباشد. اين دارو براي مصارف باليني داراي مجوز نميباشد. با اينكه دو داروي اسلتاميوير و زاناميوير تاثير مشابهي بر روي درمان آنفلوانزاي انسان دارند ولي در حال حاضر تاكيد اكثر برنامههاي بينالمللي مبارزه با پاندمي آنفلوانزا و سازمان بهداشت جهاني (WHO) بر روي اسلتاميوير ميباشد. احتمالاً ارجحيت اسلتاميوير به اين دليل است كه سطح سرمي زاناميوير نسبتاً پايين ميباشد و اطلاعات كمي از تاثير آن بر روي عفونتهاي H5N1 در انسان وجود دارد. دليل ديگر اينكه اسلتاميوير بصورت خوراكي مصرف ميشود ولي زاناميوير بصورت استنشاق دهاني پودر زاناميوير مصرف ميشود پس نحوه مصرف اسلتاميوير راحتتر ميباشد. اين روش تجويز زاناميوير در جمعيتهاي خاص نظير كودكان، سالخوردگان، بيماراني كه در دهان آنها لولهگذاري شده است مشكل ميباشد. همچنين بيماراني كه به شكل شديد بيماري مبتلا ميباشند نميتوانند به خوبي پودر زاناميوير را استنشاق كنند. اسلتاميوير در موارد عفونت سيستميك و يا پنوموني شديد همراه با كلاپس و يا سفت شدن بافت ريهها كه باعث جلوگيري از نفوذ زاناميوير استنشاق شده به تمام نقاط ريه مي شود،تاثير بيشتري نسبت به زاناميوير دارد.با اين وجود بايد هر دو داروي فوق در دسترس باشند زيرا مقاومت متقاطع كاملي بين اين دو دارو وجود ندارد بعنوان مثال ايزولهH5N1 جداشده از دختريچه ويتنامي كه نسبت به اسلتاميوير مقاوم بود كاملا به زاناميوير حساسيت نشان ميداد. همچنين كاركنان مراكز بهداشتي كه از بيماران مبتلا به عفونت آنفلوانزاي پرندگان تحت درمان با اسلتاميوير مراقبت ميكنند بايد از زاناميوير براي پيشگيري از ابتلا به عفونت H5N1 استفاده كنند.
بيماراني كه شدت بيماري در آنها كم ميباشد براي درمان نيازي به سطوح بالاي خوني دارو ندارند بنابراين ميتوان در اين بيماران از زاناميوير استفاده نمود. سطوح خوني زاناميوير حدوداً 5 بار كمتر از اسلتاميوير ميباشد. اسلتاميوير بيشتر در بيماران مبتلا به عفونت سيستميك يا پنوموني شديد كه نيازمند سطوح خوني بالاي دارو ميباشند استفاده ميشود. متاسفانه ساير فرمولاسيونهاي زاناميوير و داروي جديد پراميوير (peramivir) كه يك مهاركننده نورآمينداز جديد ميباشد هنوز در بازار در دسترس نميباشند. در مطالعات پيش باليني تزريق داخل وريدي زاناميوير حتي تزريق مقادير بالاتر از mg1200 در روز به خوبي تحمل شده است و سطح بالايي از زاناميوير در خون و ترشحات تنفسي ديده شده است و در عفونتهاي تجربي آنفلوانزا در انسان به خوبي موثر بوده است. نكتهاي كه بايد به آن دقت شود اين است كه در بيماراني كه در آنها بافت ريهها سفت شده است چنانچه زاناميوير در آنها بصورت استنشاقي مصرف گردد سطح سرمي آن پايين خواهد بود و از لحاظ تئوري اين احتمال وجود دارد كه در اين حالت ويروسهاي مقاوم به زاناميوير ظهور يابند. اين ويروسهاي مقاوم به زاناميوير ميتوانند به اسلتاميوير نيز مقاوم باشند.
دستهاي از داروها كه براي درمان پنومونيهاي ويروسي استفاده ميشوند تعديلكنندههاي ايمني (immunomodulators)نظيركورتيكواستروئيدها(corticosteroids)ميباشند.از كورتيكواستروئيدها در تعداد كمي از مبتلايان به پنوموني ناشي از H5N1 كه قند خون بالايي (hyperglycemia) داشتند استفاده گرديده است اين بيماران به ترتيب 3 هونگكونگي (2 نفر جان باختند) ، 7 ويتنامي (6 نفر جان باختند) و 8 تايلندي (6نفر جان باختند) بودند. با اينكه آزاد شدن بيش از حد سيتوكينها (cytokines) در ايجاد پنوموني ناشي از H5N1 نقش دارد ولي شواهد نشان ميدهند كه تجويز كورتيكو استروئيدها يا ساير تعديلكنندههاي ايمني نقش مفيدي در مديريت عفونتهاي شديد H5N1 ندارند.
- كنترل عفونت در تاسيسات بهداشتي
واگيري سندرم فوق حاد تنفسي يا SARS(sever acute respirafory syndrome) از اواخر سال 2002 تا اواسط سال 2003، آسيبپذيري كاركنان مراكز بهداشتي را در برابر بيماريهاي عفوني به روشني نشان داد. از طرفي بيمارستانهايي كه مراكز نگهداري بيماران مبتلا به چنين بيماريهايي هستند ميتوانند خود منبع انتشار عفونتها در سطح جوامع باشند. بنابراين كنترل عفونت بيمارستاني يكي از اركان مهم مديريت بيماريهاي عفوني ميباشد. در مورد بيماران مشكوك به عفونت و مبتلايان به عفونت آنفلوانزاي پرندگان سازمان بهداشت جهاني پيشگيري از تماس مستقيم با فرد بيمار و ترشحات تنفسي آن را به عنوان دو اقدام كليدي در جلوگيري از انتقال بيماي آنفلوانزاي پرندگان توصيه نموده است. ويروسهاي آنفلوانزاي انسان ميتوانند همراه با گردو غبار و قطرات ريز تنفسي كه در اثر عطسه و سرفه به هوا پراكنده ميشوند منتقل ميشوند ولي هنوز مشخص نميباشد كه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان نيز بدين روش انتقال مييابند يا خير.براساس يافته هاي اخير درگيري دستگاه گوارش و وجود اسهال شديد همراه با حجم بالاي ويروس در مدفوع تعدادي از بيماران مبتلا به عفونت H5N1 ديده ميشود.
يافتههاي باليني – آسيبشناسي بدست آمده از واگيري SARS در هونگكونگ نشان داد كه شبكه فاضلاب و تهويه نامناسب بيمارستانها باعث انتقال ذرات مملو از ويروس از طريق هوا ميشوند. از ديگر موارد عفونتهاي آزمايشگاهي و بيمارستاني آنفلوانزا در انسان ميتوان به عفونت يك كارگر آزمايشگاه با تحت تيپ H7N2 پس از كالبدگشايي شيرهاي دريايي اشاره نمود. همچنين تصور ميشود منبع واگيري سويه H1N1 در سال 1977 يك آزمايشگاه در كشور روسيه بوده است. در سال 2005 نيز يك ايزوله H2N2 اشتباهاً به آزمايشگاههاي 18 كشور دنيا ارسال گرديد. بنابراين عدم رعايت صحيح اقدامات احتياطي توسط آزمايشگاهها نيز ميتواند باعث بروز پاندمي گردد. خوشبختانه ويروسهاي آنفلوانزاي پرندگان به راحتي توسط ضدعفونيكنندههاي رايج غيرفعال ميشوند و سازمان بهداشت جهاني جديداً استفاده از هيپوكلريت سديم %1 يا الكل %70 را براي ضدعفوني برعليه آنفلوانزاي پرندگان توصيه كرده است.
پيشگيري
اخيراً بيشترين توجه بر روي كنترل آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان در حيوانات ميباشد. كنترل دقيق جابهجايي پرندگان و ماكيان و جلوگيري از قاچاق آنها يك مسئله بسيار مهم در كنترل انتشار درون منطقهاي آنفلوانزاي پرندگان ميباشد. حمل مناسب ماكيان و رعايت اصول بهداشتي توسط كاركنان (نظير شستن دستها) و واكسيناسيون افرادي كه با پرندگان در تماس هستند اقدامات احتياطي اساسي هستند كه بايد حتماً انجام گيرند. در بعضي موارد استفاده از يك واكسن H5 در طيور ميتواند از انتقال ويروس در مزرعه جلوگيري كند. تاكنون هيچ واكسن آنفلوانزا H5 براي مصرف انساني مجوز دريافت نكرده است. واكسن غيرفعال H5N3 در انسان به خوبي آزمايش شده است واكسن غيرفعال H5N3 حاوي ياور MF59 (MF59-adjuvanted vaccine) در داوطلبان ايمنيزايي مناسب همراه با توليد پادتنهاي خنثيكننده H5N1 داشته است. واكسن نوتركيب با كولوويروس – H5 (recombinant baculouvirus – expressed H5)
حامل نيز در انسان ايمنيزايي خوبي داشته است. در اين واكسن ژن هماگلوتينين تحت تيپ H5 به داخل با كولوويروس بيان ميشود. از ديگر واكسنهايي كه نامزد استفاده در انسان ميباشند و در حيوانات آزمايشگاهي موثر بودهاند ميتوان به واكسن H5N1 توليد شده بوسيله ژنتيك معكوس (reverse genetic) اشاره نمود. زماني كه واكسن موثر براي انسان وجود ندارد استفاده از داروهاي ضدويروس براي پيشگيري از آنفلوانزاي پرندگان تنها راهحل ميباشد. در طي واگيري H7N7 هلند داروي اسلتاميوير در افراد در خطر نظير كارگران مزارع عفوني كه مسئول كشتار پرندگان عفوني بودند، كاركنان مراكز بهداشتي و افراد در تماس (بويژه افراد خانواده) با يك بيمار مبتلا به پنوموني ناشي از H7N7 براي پيشگيري از عفونت مصرف گرديد. نتايج نشان داد در افرادي كه اسلتاميوير دريافت كرده بودند خطر عفونت آنفلوانزاي پرندگان كمتر شده بود و ميزان عفونت در افرادي كه اسلتاميوير دريافت كرده بودند %6/2 و در افرادي كه مصرف نكرده بودند %6/9 بود.
+ نوشته شده در ساعت توسط MMD bostani
|